خدیجه عالمی: پیامبر در مکه مردم مشرک را وادار به تفکر و گفتوگو کرد
شامگاه جمعه، 30 شهریور 1403 در خانۀ «گفتارها» در شبکۀ اجتماعی کلابهاوس، همزمان با شب ولادت با سعادت حضرت خاتم الانبیاء صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم و امام صادق علیهالسلام، نشستی با عنوان «پیامبر اکرم (ص) و طرح توحید در مکه: موانع و راهکارها» با سخنرانی خانم دکتر خدیجه عالمی، استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران، برگزار شد.
به گزارش 24 آنلاین، در جلسۀ این هفتۀ خانۀ گفتارها که با اهتمام و پیگیری مجید تفرشی، مدیر و مؤسس خانۀ گفتارها و اجرای محمدرضا مهاجری همراه بود، خدیجه عالمی علاوه بر ارائۀ مباحث خویش، به پرسشهای حضار نیز پاسخ گفت. در این جلسه که بیش از سه ساعت به طول انجامید، خدیجه عالمی با یک نگاه تاریخی و فارغ از اعتقادات مسلمانان نسبت به پیامبر، ابتدا وضعیت ادیان موجود در شبه جزیرۀ عربستان را بررسی و تشریح کرد که چرا بتپرستی توانسته بود حدود چهارصد سال در آن منطقه دوام پیدا کند و بعد از آن توضیح داد که پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم برای تغییر ساختار اجتماعی مکه چه راهبردی را اتخاذ نمود. عالمی ضمن اشاره به این مطلب که طبق اسناد تاریخی مفاهیمی چون الله، بهشت، دوزخ، تقوا، یوم الفصل، فلاح و ... برای عربها جدید نبوده و آنان با این مفاهیم به صورت کلی آشنایی داشتند، امتیاز دعوت پیامبر را در چند مورد دانست: وحی و جوشش علم و دانش، در حالی که بتپرستان از چنین امکانی برخوردار نبودند؛ طرح مفاهیم بهطور دقیق و نه به صورت کلی و ارائۀ راهکار رسیدن به فلاح؛ باز کردن باب تفکر به روی مردم و ایجاد بستری برای گفتوگو.
دکتر خدیجه عالمی متن سخنرانی خود را در اختیار ما قرار دادند و آنچه در ادامه میآید، متنی به قلم خودشان است. علاقهمندان میتوانند برای اطلاع از پرسش و پاسخهای طرحشده در جلسه به آرشیو خانۀ گفتارها در کلابهاوس مراجعه نمایند و پوشۀ صوتی این جلسه را بشنوند.
مقدمه
زمانی که مطالعات خود را در حوزهی تاریخ اسلام شروع کردم؛ همواره با این پرسشِ علاقمندان به حوزه تاریخ اسلام مواجه میشدم که چگونه میتوان علیرغم حفظ جایگاه وحیانی و نبوی پیامبر اکرم (ص)، شخص آن حضرت را به عنوان عضوی از جامعه جزیره العرب مورد بررسی قرار داد؟ پیامبر اکرم (ص) در طرح توحید و رسالت خویش، با چه موانعی روبرو بودند؟ در برابر این موانع، عملکرد آن حضرت چگونه بود و چه راهبردها و راهکارهایی داشتند؟
سؤالاتی از این نوع که همواره ذهن علاقمندان به حوزه تاریخ اسلام را به خود مشغول میکند، دلیل اصلی بنده در انتخاب این موضوع برای نشستِ حاضر است.
هدف از این سخنرانی این است که با ارائه الگوهایی از پیامبر اکرم (ص)، بتوان نشان داد که تغییرات اجتماعی چگونه در یک جامعه ایجاد می شوند؟
زمانی میتوان گفت تغییرات اجتماعی در جامعه ایجاد شده که:
1. قابل مشاهده و رؤیت در طول زمان باشند.
2. موقتی و کم دوام نباشند.
3. روی جامعه و مردم تأثیر بگذارند.
اما برای آنکه تغییرات اجتماعی با این ویژگیها روی دهد؛ ضروری است قواعد و فرمولها و یا همان راهکارها و راهبردها ارائه شوند. ارائه راهکارها و راهبردها بدون توجه به شرایط جامعه و مردم امکان پذیر نیست. این شرایط متعدد و متفاوت هستند؛ اما به طور کلی میتوانند شامل نقاط قوت، نقاط ضعف، محدودیتها و حتی فرصتهای موجود در یک جامعه باشند. بنابراین راهبردها با توجه به این شرایط اتخاذ و ارائه میشوند تا تغییرات اجتماعی به نحو مطلوب روی دهد. از این رو میتوان جامعه مکه در صدر اسلام را بهعنوان نمونه کوچکی از جوامعی در نظر گرفت که در معرض تغییرات اجتماعی قرار گرفت.
با توجه به اینکه تغییرات اجتماعی در حوزههای مختلف زندگی مردم روی میدهد؛ در اینجا سعی میشود به بنیادیترین تغییرات اجتماعی در مکه پرداخته شود. اما بنیادیترین تغییرات اجتماعی در مکه، در حوزه باورها و اعتقادات روی داد که پیامبر اکرم (ص) با طرح توحید آغازگر آن بودند.
با این مقدمه کوتاه، وارد بحث اصلی میشوم و پیرامون این مسئله صحبت خواهم کرد که:
پیامبر اکرم (ص) جهت ایجاد تغییرات در باورهای مردم و طرح توحید در مکه با چه موانعی روبرو بودند و در برخورد با موانع، از چه راهکارها و راهبردهایی استفاده میکردند؟
بدون تردید در این مجال کوتاه، پرداختن به همه موانع و راهکارها امکان پذیر نیست. اما با توجه به اینکه پیامبر اکرم (ص) در آغاز بعثت با سه معضل و مانع مهم روبرو بودند، سعی میشود این موانع و سپس راهکارهای پیامبر اکرم (ص) در سه بخش طرح و بررسی شوند.
مانع اول: مشروعیت تثلیث خدایان
اولین مبحثی که در نظر دارم در موردش صحبت کنم مشروعیت تثلیث خدایان است. این نقشه پراکندگی ادیان و آئینهای شناخته شده در جزیره العرب را نشان میدهد.
ادیان و باورها را میتوان روی این نقشه با علامتها و نشانهای خاصِ آنها مشاهده کرد. ثنویت، مسیحیت، یهودیت، مجوس، صابئی و حنیف از جمله آئینها، باورها و ادیانی بودند که برای مردم جزیره العرب شناخته شده بودند و حتی پیروانی در این منطقه داشتند.
اما در این میان، مکیان با آیین حنیف آشنایی دیرینه داشتند. حنفا یکتاپرستی و رسوم و باورهای خود را از حضرت ابراهیم(ع) به ارث برده بودند؛ ولی بهتدریج در مکه کمرنگ شده و تعداد آنان کاهش یافته بود. حنیفیت مجموعهای از آیین ابراهیمی بود و بهعنوان یک دین بهشمار نمیآمد. حنیف نامی بود که مسیحیان به کسانی که شرک نمیورزیدند و یکتاپرست بودند اطلاق میکردند. به معنای کسی که میل به راه راست دارد و به معنای دوری از گناه و شرک.
در این تصویر پراکندگی مراکز بتها در جزیره العرب قابل مشاهده است.
این نقشه نشان میدهد که آمار و پراکندگی جغرافیایی بتپرستان بیشتر از سایر باورها و ادیان بوده است. در اینجا بحث ما روی بتپرستی خواهد بود. چون در دوره مکی، بتپرستان رویاروی پیامبر اکرم (ص) قرار داشتند.
اگرچه نمیتوان تاریخ دقیقی برای آغاز بتپرستی در مکه مشخص کرد؛ ولی به طور کلی سابقه بتپرستی به سالهای دور از بعثت بر میگردد. برخی مورخان سابقه و قدمت بتپرستی در جزیره العرب را به دوره حضرت نوح (ع) و یا به دوره شخصی به نام عمرو بن لحی خزاعی که بت هبل را از شام به مکه آورد، میرسانند؛ اما درباره اعتبار روایت اخیر و تاریخ زندگی عمرو بن لحی در مکه بین اواخر قرن دوم تا قرن چهارم میلادی اختلاف نظر وجود دارد. با وجود این، شاید بتوان گفت همزمان با بعثت پیامبر اکرم(ص) بهطور تقریبی چهارصد سال بود که بتپرستی در جزیره العرب ریشه دوانده بود.
در طول این زمان کسانی بودند که اصلاحاتی در آیین و رسوم انجام دادند. مثلا قصی جد چهارم پیامبر اکرم (ص) حدود صد و پنجاه تا دویست سال قبل از بعثت پیامبر اکرم(ص) اصلاحاتی در مکه به لحاظ باورها و اعتقادات مانند بازسازی کعبه و تلاش در ممنوعیت پرستش بتها انجام داد؛ اما بتپرستی ریشه کن نشد و همچنان تداوم یافت. حتی عبدالمطلب پدربزرگ پیامبر اکرم (ص) نیز به احیای آیین ابراهیمی پرداخت.
بنابراین پیامبر اکرم (ص) به لحاظ مکانی با یک منطقه بزرگ و به لحاظ زمانی نیز با باورهایی روبرو بودند که حداقل ریشه چند صد ساله در جزیره العرب داشتند.
با این همه، پیروان همه این باورها، در یک چیز مشترک بودند و آن چیزی نبود جز آنکه کسی یا چیزی را مورد پرستش قرار دهند. مسأله نیایش و پرستش؛ و اینکه چه کسی شایسته پرستش است و چگونه باید او را مورد پرستش قرار داد، مورد توجه همه باورها و ادیان بود و ساختارهای فرهنگی جوامع دنیا را تحت تأثیر قرار میداد. نیایش و پرستش جزو یکی از محوریترین مسائل روز و دغدغههای فکری و اعتقادی مردم دنیا بود. این امر تنها مربوط به جزیره العرب نبود. بتپرستان نیز از این قاعده مستثنی نبودند. آنها با مفاهیم اعتقادی و با داستانهای انبیای گذشته و عذابهایی که به اقوام گذشته وارد شده بود؛ آشنا بودند.
آنها با مفاهیم و کلید واژههایی مانند، بهشت، دوزخ، تقوی، هدی، حمد، خشیه و حتی با نام الله آشنا بودند و شعرای آنها در اشعار خود آن مفاهیم را بهکار میبردند. آنها میدانستند که:
- خداوند کسی است که همگان بر او توکل میکنند.
- او کسی است که دنیا را قبض و بسط میکند.
- او کسی است که بر نهان و آشکار آگاه است.
جالب آنکه بتپرستان، خدایان را رویاروی آن خدای واحد قرار نمیدادند و بلکه آنها را شفیعان خدا قلمداد می کردند. اما همانطور که روی نقشه مشاهده میشود ادیان و باورهای دیگری در جزیره العرب شناخته شده بودند که برخی از آنها بهعنوان ادیانی که باورهای توحیدی دارند، شناخته میشدند. مانند یهودیت، مسیحیت، مجوس و حنیف.
بتپرستان به منظور ماندگاری در کنار ادیانی که ادعای باورهای توحیدی داشتند؛ میبایست برای خود تولید مشروعیت میکردند. این امر امکان پذیر نبود مگر آنکه به اصلاح اندیشههای خود بپردازند.
راهکاری که بتپرستان اتخاذ کردند؛ طرح تثلیث بود. طرح تثلیث در بتپرستی، گونهی تعالی یافته بیشمار پرستی است که به باورها و اعتقادات آنان هویت و مشروعیت میداد. طرح تثلیث در بتپرستی، راهی برای ماندگاری است؛ چون خود را از بیشمار پرستی به مرحله رب الاربابی و خدایانِ محدود، نزدیک میکند. یعنی عبور از بیشمار پرستی به پرستش خدایان محدود؛ تا بدین طریق بتواند در کنار باورهای توحیدی و ادیانی که تک خدایی هستند، دوام بیاورد.
اما وضعیت تثلیث خدایان در دوره بعثت پیامبر اکرم(ص) چگونه بوده است؟
یکی از منابعی که اطلاعات دقیق درباره بتها بدست میدهد کتاب الاصنام هشام کلبی است. با مطالعه این کتاب تفاوت میان خدایان حجاز با خدایان یمن روشن میشود. یمنیها با تثلیث خدایان آشنا بودند. بتهای یعوق، یغوث و نسر بعنوان خدایان سهگانه معرفی شدهاند. این خدایان سهگانه جزو تثلیث یمنیها بودند. در سوره نوح نیز از این خدایان نام برده شده است. حجازیها و مکیان نیز با تثلیث خدایان آشنا بودند و مصادیق آن را در لات، منات و عزی (به عنوان شفیعان خدا) معرفی میکردند. به این سه خدا در سوره نجم اشاره شده است.
تثلیث حجازیها را میتوان جزو سختترین و ماندگارترین تثلیث در جزیره العرب به شمار آورد. به تعبیر بنده، روح انسانی بر این تثلیث حاکم بوده است. پیروان این تثلیث متعصبترین افراد بودند و در برابر باورهای توحیدی رفتار ارتجاعی داشتند و محافظ وضع موجود بودند.
اما تثلیث یمنیها را میتوان نرمترین و منعطفترین تثلیث محسوب کرد؛ به عنوان شفیعانی که روح حیوانی بر آنان حاکم است. یعوق، یغوث و نسر بعنوان اسب، شیر و کرکس مورد پرستش قرار داشتند. از این رو یمنیها در بتپرستی، پیش از مشرکان مکه به بنبست رسیدند و بسیار زود ادیان مسیحیت و یهودیت و باورهای توحیدی را پذیرفتند.
در چنین شرایطی پیامبر اکرم (ص) به بعثت رسید. بنابراین در نقطه آغازین طرح توحید در مکه، دو راهکار پیش روی پیامبر اکرم (ص) قرار داشت:
یا با افتراقها شروع کند و به تشریح آنها بپردازد؛ مانند تکالیف عبادی، اجتماعی، اخلاقی و ترک گناهان.
یا با اشتراکات موجود در همه ادیان و باورهای آن روز، آغاز کند.
راهکار: بازتعریف و بازآموزی یکتاپرستی
پیامبر اکرم (ص) در طرح توحید، در راستای اشتراکات گام برداشتند و راهکاری که ارائه نمودند قابل فهم برای همگان بود. بنده این راهکار را بازتعریف و بازآموزی یکتاپرستی نامیدهام.
اما بازآموزی و بازتعریف چه فایدهای در جامعه دارد؟
-بازآموزی راهکاری است که بین همگان مقبولیت بیشتری دارد.
-بازآموزی راهکاری است برای کاستن مقاومت مخالفانی که حافظ وضع موجود هستند.
-بازآموزی راهکاری است جهت تولید آگاهی، رفع جهل و غفلت.
- بازآموزی راهبرد و راهکاری است جهت ترک الگوهای قدیمی و افزایش تعهدات به الگوهای جدید.
کلیدی ترین نکتهای که توسط پیامبر اکرم (ص) در بازآموزی یکتاپرستی مطرح شد، این بود که «الله» به عنوان قادر مطلق، هیچ فرزند، همسر و یا شریکی ندارد. بدین طریق پیامبر اکرم (ص) باورهای رایج آن دوره درباره خدا را به چالش کشید و پیروان آئینها و باورهای آن روز بهویژه مشرکان را در حوزه جدلی خویش قرار داد.
اما بازتعریف و بازآموزی یکتاپرستی چگونه از سوی پیامبر اکرم (ص) ارائه شد که قابلیت ماندگاری داشت و تداوم پیدا کرد؟
زمانی بازتعریف و تولید آگاهی و دانش، قابلیت ماندگاری پیدا میکند که تولید گفتگوی سازنده کند و هنگامی گفتگوی سازنده شکل میگیرد که میان هنجارهای موجود و هنجارهای جدید چالش ایجاد شود. پیامبر اکرم (ص) در طرح توحید در مکه به ارائه کلیدیترین چالش پرداخت و آن را با طرح عبارت «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» ماندگار کرد. تفلحوا و رستگاری نیز از جمله وجوه اشتراکاتی بود که میان پیروان سایر ادیان و آئینها وجود داشت. بنابراین سؤال مهم این است که چگونه ممکن است هم یکتاپرستی و هم تفلحوا که هر دو مفاهیم مشترک در بین ادیان بودند؛ منجر به چالش شود؟
آن حضرت از طریق وحی به ارائه جزئیاتی از معاد، دوزخ، جهنم، عذاب، بهشت و سپس طرح رستاخیز میپرداخت و مردم را با مفاهیم رستاخیز آشنا مینمود. چیزی که لااقل در میان مشرکان مبهم بود و تعریف دقیق و روشنی از آن نداشتند.
- با نزول وحی، واژههایی مثل زقوم (درختی که در جهنم می روید و غذای جهنمیان است)، یوم الفصل(قیامت) و دخان(عذابی به نام دود برای کافران) در بین مردم مطرح میشد. این واژهها کلماتی بودند که بتپرستان را وادار به کنجکاوی و کسب اطلاعات میکرد.
اما چالش در این نکته بود که چگونه پرستش خدای واحد به رستگاری میانجامد؟
میان عبارت «قولوا لا الله الا الله» و واژهی «تفلحوا» فاصلهای به اندازه بیست و سه سال است. فاصلهای که پیامبر اکرم (ص) از طریق وحی به تبیین حدود الهی میپردازد و شروط تفلحوا را ایمان به حدود الهی قرار میدهد. پیامبر اکرم (ص) با طرح این عبارت، میان پرستش خدای واحد و رستگاری پیوند برقرار کرد.
تثلیث خدایان حجاز در برابر حدود الهی که پیامبر اکرم (ص) از طریق وحی بدان میپرداخت، عاجز ماند و طرح جدیدی ارائه نکرد و این چالشی بود که به افتراقات میپرداخت و مردم مکه را تحت تأثیر خود قرار میداد.
در این چالش ایمان به خدای یکتا و ناتوانی خدایان، تأکید بر رسالت پیامبر اکرم (ص) و تأکید بر معاد است که در سه عبارت توحید، نبوت و معاد خلاصه میشود. مصداق بارز قولوا لا اله الا الله تفلحوا را میتوان در سوره نجم مشاهده کرد. در واقع باید گفت واژهی تفلحوا، که در کنار قولوا لااله الاالله قرار میگیرد؛ خود ایجاد افتراق میکند. یعنی مسلمان پس از ایمان به خدای یکتا و رسالت پیامبر اکرم (ص)، به آنچه که حدود الهی است ایمان میآورد و رستگاری هم با آن سنجیده میشود. این حدود الهی با نزول وحی در طول 23 سال تبیین میشوند. مثل نماز، روزه، زکات، خمس و غیره.
دعوت پیامبر اکرم (ص) از وجوه اشتراک؛ وارد افتراق میشود. افتراقات است که تولید چالش میکند. بدون تردید ادیان اشتراکات و افتراقاتی با یکدیگر دارند و از این بابت گفتگوهای چالشی و حتی سازنده ممکن است میان آنها شکل گیرد.
نتیجهگیری بخش اول
اما چند نکته را به عنوان نتیجهگیری مبحث اول میتوان مد نظر قرار داد. پیامبر اکرم (ص) در راهبرد بازآموزی از شیوه آرام و تدریجی استفاده میکند، زیرا اگر شیوه بازآموزی آهنگ تندی داشته باشد تولید گسیختگی و نابسامانی میکند. در شیوههای آرام و تدریجی، به فرد مقابل فرصت داده میشود تا ارتباط خود را با هنجارهای موجود و هنجارهای جدید تنظیم کند و میان هنجارهای موجود و هنجارهای جدید یکی را انتخاب کند.
در بازآموزی توجه به اشتراکات میشود؛ اما در عین حال چیزی را مورد هدف قرار میدهد که مردم نسبت بدان تعصب میورزند. بنابراین ایجاد تغییرات در اینگونه امور تنها با شیوه آرام و تدریجی نتیجه مطلوبی بدنبال خواهد داشت. البته در راهبرد بازآموزی نباید از نزول وحی غفلت نمود. چنانکه:
هنگامی که آیات 214 تا 216 سوره شعرا بر پیامبر اکرم(ص) نازل شد، خدا به پیامبر اکرم (ص) دستور داد، آن حضرت از آنهایی که ایمان نمی آورند بیزاری جوید و آنهایی را که ایمان میآورند مورد لطف خود قرار دهد.
نزول آیاتی درباره سرنوشت ناخوشایند شرک و اقوام مشرک نیز ترس در دل مشرکان ایجاد میکرد. هنگامیکه عتبه بن ربیعه سوره فصلت را از زبان پیامبر اکرم(ص) شنید، دست بر دهان او گذاشت و از کلام آن حضرت ترس بر او غالب شد تا مبادا بر مشرکان عذاب نازل شود. همچنین نزول برخی آیات، توطئههای مشرکان را بر ملا میکرد. از اینرو مشرکان در دلشان واهمه ایجاد میشد و از خدشه دار شدن موقعیت خود هراس داشتند.
پیامبر اکرم (ص) از طریق آیات الهی به مخاطبان خود وعده میداد و امید و نجات را مطرح میکرد که اگر ایمان بیاورند و توبه کنند نجات خواهند یافت. همچنین ترغیب به استقامت و ایجاد امیدواری در دل نومسلمانان و طرح نجات آنها از طریق تزکیه درون، همه مواردی بودند که با نزول آیات الهی مانند سوره حمد، مُدّثر، مزّمل صورت میگرفت.
حتی آیاتی از سورههای اعراف، سبأ، غافر، ابراهیم درباره مستضعفان مؤمن و پیوند آن آیات با ثروتمندان مؤمن و ترغیب به بخشش و نیکوکاری (در آیات مدنی) همه در راستای تفلحوا مورد توجه پیامبر اکرم (ص) بوده است. جالب توجه است آیاتی نیز (سوره تبت، همزه) درباره عاقبت شوم ثروتمندان مشرک نازل شده بود و چنین کسانی از جمله ابولهب، ابوجهل، ولید بن مغیره میان مردم مشهور و معروف بودند.
مانع دوم: سنتهای قبیلهای
سنتها یکی از دشوارترین موانعی بودند که پیامبر اکرم (ص) در طرح توحید، با آن روبرو بودند. سنت یعنی باورها، اندیشهها، عقاید و آئین و رسوم که از نیاکان به ارث میرسند. شاکله و ساختار زندگی عربها بر اساس قبیله و سنتهای قبیلهای بود. عصبیت قومی و قبیلهای مقوم روابط میان مردم بود.
سنتها چه کارکردی دارند؟
- سنتها فراهم کننده هویت جمعی و تقویت کننده انسجام و وفاداریهای اجتماعی و ملی هستند.
- سنتها میتوانند بسترهای لازم را برای تغییرات اجتماعی فراهم کنند.
- سنتها میتوانند هزینهها و تنشهای مربوط به تغییرات اجتماعی را تقلیل دهند.
-سنتها در درون خود توانایی انجام دگرگونی را دارند. به این معنا که گاهی سنتها در مقابل سنتهای جدید قرار میگیرند و دچار دگرگونی میشوند. گاهی نیز سنتها در مقابل دین قرار میگیرند و دچار دگرگونی میشوند.
قرنها بود که سران قبایل سردمدار سنتها بودند و آنها بودند که تعیین میکردند چه سنتهایی تغییر کند و زندگی مردم به کدام سمت و سو برود. سران قبایل قدرت تغییر این سنتها را داشتند، همانطور که قصی جد چهارم پیامبر اکرم (ص) هنگامی که بر مکه تسلط یافت، به عنوان رئیس قبیله قریش، سنتهای مکه را تغییر داد. حتی علاوه بر سنتهای قبیلهای، سنتهای فراموش شده ابراهیمی را نیز احیا کرد و بر زندگی مردم تأثیر گذاشت.
اما سنتهای قبیلهای یکی از سختترین و پیچیدهترین موانعی بود که پیامبر اکرم (ص) رویاروی آن قرار گرفت. باید بگوئیم که سنتها دو گونهاند:
سنتهای منعطف، که در برابر رسالت پیامبر اکرم (ص) امکان تغییر داشتند. مانند حمایتی که ابوطالب از پیامبر اکرم (ص) میکرد. قریشیها نتوانستند مانع حمایت او شوند. این امر کارکرد مثبت سنت است. تا زمانی که ابوطالب زنده بود؛ هم قریشیهای مشرک و هم پیامبر اکرم (ص) و ابوطالب میدانستند که نبرد فیزیکی میان آنها روی نخواهد داد.
اما سنتهای سخت، امکان تغییرات اجتماعی را برای پیامبر اکرم (ص) سخت میکرد. یکی از این سنتهای سخت قدرت سران قبایل بود که همه اختیارات زندگی مردم در دست آنها بود. سران قبایل به عنوان محافظان سنتهای عرب به شمار میآمدند.
بعد از طرح بازآموزی یکتاپرستی، سران قبایل که بعنوان محافظان سنتها بودند؛ رویاروی پیامبر اکرم (ص) قرار گرفتند. آنها جهت جلوگیری از ترویج اندیشه توحید در مکه، شروع به تخریب شخصیت پیامبر اکرم (ص)، تحمیق اذهان مردم و زیر سؤال بردن راستگویی پیامبر اکرم (ص) کردند و آیات وحی را سحر، جادو و شعر خواندند.
آنها تلاش کردند حضرت محمد (ص) را به عنوان:
-کسی که خوابهای پریشان می بیند،
-کسی که سِحر شده است،
-آنچه میگوید ساخته و پرداخته خودش است،
-او حرف جدیدی برای گفتن ندارد،
-او از اشخاصی آموزش و تعلیم میبیند،
-اگر راست میگوید معجزهای بیاورد،
-چرا فرشتهای همراه او نیست،
-چرا همانند بشر عادی میخورد و میآشامد؟ معرفی کنند. این سخنان از جمله مواردی بودند که در سطح مکه و در میان مردم ترویج مییافت. در آیات سورههای انبیاء، فرقان، روم به این موارد اشاره شده است.
تخریب شخصیت پیامبر اکرم (ص) و نادیده گرفتن محتوای وحی یکی از رایجترین شیوههایی بود که سران قبایل در پیش گرفته بودند. اما سران قبایل در مقابل آیات وحی که بر پیامبر اکرم (ص) نازل می شد؛ هیچگونه بازخوانی و بازنگری در سنتهای قبیلهای نداشتند. حداقل پس از قصی، به جز در مواردی چند از آیین ابراهیمی که عبدالمطلب پدربزرگ پیامبر اکرم (ص) به اصلاح آن پرداخته بود؛ تغییرات و اصلاحاتی در سنتهای قبیلهای روی نداده بود.
سران قبایل هنگامی که پیامبر اکرم (ص) آیاتی در خصوص وحدانیت خداوند مطرح میکرد، گزینهای جدید درباره تثلیث خدایان، الهه ها و دختران خدا نداشتند و بنبستی اندیشهها، تفکرات و باورهای آنان آشکار شده بود و به زودی بازآموزی یکتاپرستی در همه ابعاد زندگی مردم رسوخ مییافت.
راهکار: مخاطبشناسی
پیامبر اکرم (ص) چه راهکاری در برابر سنتهای قبیلهای اتخاذ کردند؟
بدیهی است که مبارزه با سنتها و تعصبات قبیلهای، سهل و آسان نبود. از اینرو پیامبر اکرم (ص) هنگامی که رویاروی سنتها قرار گرفتند، راهکار عملی اتخاذ کردند و آن مخاطب شناسی بود. مخاطبانی که تأثیرگذار در سنتها بودند، میتوانستند دایره عملکرد پیامبر اکرم (ص) را تغییر دهند. سه گروه بودند که جزو مخاطبان خاص قرار داشتند: شعرا، افراد خود ساخته و توانمند، سران قبایل.
شعرا نقش اجتماعی مهمی در جامعه داشتند، آنها میتوانستند در مسائل سیاسی حضور و دخالت داشته باشند، در نبردها به تصمیمگیری بپردازند و در قدرتِ رئیس قبیله دخالت کرده و تأثیرگذار باشند. مردم از شعرا حرف شنوی داشتند. زیرا باورهای خرافی بر آنان حکمفرما بود تا جایی که معتقد بودند شعرا جن خاصی دارند. شعرا حتی میتوانستند در بین مردم در جایگاه یک خطیب و بلکه بالاتر از آن باشند. پیامبر اکرم (ص) از اهمیت و جایگاه اجتماعی شعرا و میزان نفوذ آنان در میان مردم مطلع بود. بنابراین آنها را به عنوان یکی از مخاطبان رسالت خویش مورد توجه قرار داد. پیامبر اکرم (ص) در دوره مکی توانست یکی از این شعرای مهم به نام طفیل دوسی را به سمت دین اسلام جذب کند. چنین موفقیتی در افزایش تعداد مسلمانان تاثیرگذار بود.
افراد توانمند و خود ساخته نیز جزو مخاطبان پیامبر اکرم (ص) قرار داشتند. نمونههای متعددی در این مورد وجود دارد که تنها به ذکر برخی از آنها بسنده میشود. مانند جذب افراد ثروتمند و تاجر که به نفع وضعیت اقتصادی نومسلمانان (که در اقلیت بودند) بوده است. اسلامپذیری افرادی مانند مصعب بن عمیر نمونهای از این موارد است.
مصعب بن عمیر جزو اشراف زادگان بود و از توانایی تعلیم و تعلم برخوردار بود. او در زمان بیعت یثربیها با پیامبر اکرم (ص) بهعنوان معلم قرآن به یثرب رفت تا قرآن را به نومسلمانان بیاموزد. وی همچنین بهعنوان نخبه نظامی هم مطرح بوده است.
برخی افراد نیز توانمندیهایی در مسائل شناسایی مسیرها و کسب اطلاعات داشتند که نمونه بارز آن ابوذر غفاری است. وی از مخاطبان پیامبر اکرم (ص) بود. اسلامپذیری او منجر به پذیرش اسلام از سوی اقوام او شد و پیامبر اکرم (ص) از تخصص وی در کسب اطلاعات بهرهمند گردید.
برخورداری از سواد خواندن و نوشتن در ترویج اسلام تاثیرگذار بود. ابوعبیده جراح نمونه ای از این موارد است. او یکی از معدود افراد با سواد مکه هنگام ظهور اسلام بود، که دین اسلام را پذیرفت.
نگاهی به اسامی نخستین ایمان آورندگان نشاندهنده آن است که تعداد قابل توجهی از آنان، جزو شخصیتهای توانمند بودند و گرایش آنان به دین اسلام، بر اساس مخاطب شناسی پیامبر اکرم (ص) بوده است. در این مورد میتوان به شخصیتهای نظامی هم اشاره کرد که جزو نخستین ایمان آورندگان بودند؛ مانند:
حمزه بن عبدالمطلب که شهادت او در غزوه احد اتفاق افتاد. او معروف به اسدالله و سیدالشهدا و نخستین سردار اسلام است. وی پیش از اسلام از نخبگان نظامی بوده است.
جعفر بن ابیطالب که از فن بیان و توانایی مناظره برخوردار بود و در ماجرای مهاجرت دوم مسلمانان به حبشه بهعنوان سرپرست گروه بود. او همچنین توانمند نظامی بود و بعدها بهعنوان پرچمدار در غزوه موته ایفای نقش کرد.
سعد بن ابی وقاص به تیرتراشی مشغول بود و بدلیل شغلی که داشت از روحیه نظامیگری برخوردار بود.
بیشترین میزان تأثیرگذاریها میتوانست از سوی سرسختترین مخاطبان یعنی سران قبایل روی دهد. سران قبایل به عنوان شخصیتهایی با میزان دخالتهای بالا بودند که بهعنوان مخاطبان اصلی، مورد توجه پیامبر اکرم (ص) قرار داشتند.
آنها محافظان سنتها بودند و روابط قومی و قبیلهای را تعیین میکردند. اما چرا جذب مخاطبان سوم یعنی سران قبایل به دین اسلام بسیار دشوار بود؟ از آنجا که این مبحث مرتبط با قدرت قریشیها است، از این رو در بخش سوم مورد بررسی قرار میگیرد.
نتیجهگیری بخش دوم
به عنوان نتیجهگیری از مبحث سنتهای قبیلهای میتوان گفت سنتهای سخت در مقابل طرح توحید مقاومت بالایی داشتند و پیامبر اکرم (ص) با سنتهایی مواجه بودند که مواریث کهن بتپرستی را با خود به همراه داشتند و این باعث تأخیر در تغییرات اجتماعی در کلیت جامعه میشد. با این همه طرح توحید از سوی پیامبر اکرم (ص) به عنوان ایدئولوژی به شمار میرفت و در حقیقت جدال میان سنتهای قبیلهای و ایدئولوژی مسلمانان شکل گرفته بود.
ایدئولوژیها نیز دارای کارکردها هستند: مانند: نقد وضع موجود، دعوت به مبارزه، دعوت به فداکاری، بسیج توده ها، تخریب نهادهای موجود و ایجاد نهادهای نو. اینها با تغییرات اجتماعی قرابت دارند و در ایجاد تغییرات اجتماعی ایفای نقش میکنند. از این رو آنچه طرح توحید با سنتهای قبیلهای میکند، در راستای تضعیف و حتی فروپاشی گروه مخالف است.
روشهای مشرکان در برابر راهبرد پیامبر اکرم (ص)، تخریبی بود که در صدد حفظ وضع موجود بودند؛ به جای آنکه خود را بهروز رسانی کنند و حرف جدیدی برای گفتن داشته باشند. بنابراین سنتهای آنها و حتی جهان بینی آنها در برابر رسالت پیامبر اکرم (ص) فاقد نوآوری بود. این نقطه ضعف بزرگی برای مشرکان بود. در حالی که پیامبر اکرم (ص) از طریق وحی، مرتب مفاهیم جدیدی مطرح مینمود و این امر منجر بدان شد تا برخی مردم، از بافت و ترکیب سنتهای قبیلهای فاصله بگیرند و مسلمان شوند.
این امر را میتوان تغییر در ترکیب جمعیت نامید. چنانکه میتواند به تقویت یک گروه و تضعیف گروه دیگر بینجامد. از این رو آنچه مشرکان را نگران میکرد تغییر در بافت و ترکیب قبیله بود که میتوانست به قدرت شیخ و رئیس قبیله آسیب وارد کند.
موفقیت پیامبر اکرم (ص) در جذب مخاطبان خاص به دین اسلام، میتوانست سرعت تغییر در ترکیب جمعیت را افزایش دهد و اسلام پذیری را از سطح فردی به سطح گروهی سوق دهد.
مانع سوم: قدرت و سیادت قریشیها
در این نقشه محدوده جغرافیایی منطقهای به نام حجاز مشخص شده است که مکه و مدینه در آن واقع شده است.
این منطقه:
از شمال به شامات و دریای مدیترانه راه دارد.
از سمت غرب به دریای سرخ و بنادر آن متصل است.
از سمت جنوب به منطقه حاصلخیز یمن وصل میشود.
از سمت شرق هم توسط کوههایی به نام سراه، از نجد و از بیابانهای شرقی جدا میشود.
بنابراین منطقه حجاز، یک منطقه آباد با دسترسیهای فوقالعاده به تجارت بوده است. اجداد و قبیله پیامبر اکرم (ص) که همان قریشیها هستند؛ بهدنبال اقدامات هاشم بن عبدمَناف (نوه قصی) بهعنوان قدرت اقتصادی در این منطقه مطرح شدند و حتی تأمین امنیت تجاری برای قبایل پیرامونی خود را فراهم کردند. این امر باعث شد سایر قبایل اطراف حجاز، به قریشیها وابستگی اقتصادی پیدا کنند و با آنها متحد شوند. سیادت قریشیها بر منطقه حجاز و پیرامون آن، تمایل شیوخ قبایل را در گرایش به دین اسلام کمرنگ میکرد، چنانکه در صورت تمایل، به دلیل واهمه از قریشیها از این کار صرف نظر میکردند.
راهکار: رجوع به سران قبایل و طرح هجرت
راهکار پیامبر اکرم (ص) در رویارویی با این معضل چه بود؟ راهکاری که پیامبر اکرم (ص) اتخاذ کرد مراجعه مستقیم به سران و شیوخ قبایل و طرح هجرت بود. این راهکار (در صورت موفقیت)، میدان عمل و یا میزان دخالتهای قریشیها را کاهش میداد. با گرایش شیخ و رئیس قبیله به دین اسلام، تغییر در ترکیب جمعیت به صورت گروهی تسریع مییافت.
بنابراین پیامبر اکرم (ص) در مواسم حج و بازارها همچنان در میان شیوخ قبایل به دنبال حامیانی بودند تا نه تنها آنها اسلام را بپذیرند؛ بلکه از جان او نیز محافظت کنند و او را در طرح توحید یاری کنند و او هم به محل سکونت آنان برود. بنابراین میتوان گفت تمرکز پیامبر اکرم (ص) در رجوع به سران قبایل، هجرت به سوی آنان بود.
پیامبر اکرم (ص) در این مراجعات به کدام قبایل بیشترین توجه را داشتند؟
پیامبر اکرم (ص) هم به قبایل عدنانی و هم به قبایل قحطانی مراجعه میکردند؛ اما مهمترین اصلی که مورد توجه پیامبر اکرم (ص) بود رجوع به قبایلی بود که از جمعیت قابل توجهی برخوردار بودند. زیرا اگر او میتوانست به سوی قبایلی با جمعیت بالا مهاجرت کند، با اسلام پذیری آنان تعداد قابل توجهی از مردم قبایل، از تابعیت قریش خارج میشدند و این امر قدرت عملکرد پیامبر اکرم (ص) را افزایش میداد. بدین ترتیب قبایل متعددی از جمعیت بالایی برخوردار بودند که اتفاقا عدنانی هم به شمار میآمدند. مانند قبایلی که در نجد سکونت داشتند. پیامبر اکرم (ص) به سران این قبایل مراجعه و پیشنهاد کرد که در صورت اسلامپذیری و محافظت از جان او و یاری کردن او در امر رسالت، به نزد آنان (در نجد) خواهد رفت.
از دیگر شیوخی که مورد رجوع پیامبر اکرم (ص) قرار گرفتند؛ شیوخ طائف و قبیله ثقیف بودند. قبیله ثقیف یکی از مهمترین قبایلی بود که پیوندهای خانوادگی، سیاسی و مذهبی با قریشیها داشت. آنها دارای جایگاه اجتماعی ویژهای در نزد قریشیها بودند. پرده داران بت لات، از قبیله ثقیف بودند. آنها در امور مکه و حرم نیز با قریشیها مشارکت داشتند. قریشیها جهت حفاظت از مکه همواره روی این قبیله حساب باز میکردند. زیرا اهل طائف ما بین مکه و یمن زندگی میکردند و نقش مهم حفاظت از مرزهای مکه در برابر یمنیها و حملات احتمالی آنان به مکه را، بر عهده داشتند.
پیامبر اکرم (ص) به خوبی میدانستند که در صورت جذب طائفیها به دین اسلام، قریشیها مهمترین یاوران خود را از دست خواهند داد. به عبارتی دیگر اگر پیامبر اکرم (ص) درجذب سران طائف به دین اسلام موفق میشد، برای همیشه به وابستگی اعتقادی، اجتماعی، مذهبی و اقتصادی طائفیها با قریشیها پایان داده میشد.
این پیوندها چنان مستحکم بود که اسلام پذیری آنان نیز همانند قریشیها بسیار با تأخیر صورت گرفت. قریشیها پس از فتح مکه و اهل طائف نیز تنها پس از آنکه از مسلمانان در جنگ حنین شکست خوردند؛ اسلام را پذیرفتند.
از دیگر سران قبایل که محل رجوع پیامبر اکرم (ص) بودند، شیوخ قبایلی بودند که در نقاط مرزی جزیره العرب سکونت داشتند. مانند تلاشی که پیامبر اکرم (ص) در جذب بنی بکر و گفتگویی که با مثنی بن حارثه انجام داد. محل سکونت بنی بکر در بخشهای حاشیه خلیج فارس بود و با شبکههای مواصلاتی و حوزههای تجاری مرتبط بودند. اما آنها به بهانه ترس از کسرایان ایران، پاسخ منفی به پیامبر اکرم (ص) دادند. آنها تنها پناه دادن به شخص پیامبر اکرم (ص) و حفاظت از جان او را پذیرفتند.
مراجعه پیامبر اکرم (ص) به شیوخ قبایلی که در شمال حجاز بودند؛ جالب توجه است. این قبایل به عنوان رؤسای تجار در مرزهای شمالی فعالیت میکردند و تجارت این منطقه را تحت کنترل خود داشتند. مانند قبیله کلب و کنده که هر دو یمنی بودند و در محدوده دومه الجندل و تبوک سکونت داشتند. با وجود مراجعات متعدد پیامبر اکرم (ص) به سران قبایل، آنها حاضر نشدند تمام شروط پیامبر اکرم (ص) را بپذیرند.
نتیجهگیری بخش سوم
پیامبر اکرم (ص) در مراجعات خود به سران قبایل که با تمرکز بر هجرت بود؛ به نتیجه مطلوبی دست نیافت. به احتمال، پیامبر اکرم (ص) همزمان با دعوت عمومی، در جستجوی گزینهای برای هجرت با شاخصهایی که ذکر گردید، بودند. این امر تنها محدود به زمانی نبود که ابوطالب از دنیا رفته بود. بلکه از همان سالهای نخست اعلان دعوت عمومی، مراجعه پیامبر اکرم (ص) به شیوخ قبایل با تمرکز بر هجرت بوده است. اما پیامبر اکرم (ص) در مواردی مانند هجرت مسلمانان به حبشه توانست فشارهای وارده بر آنان را کاهش دهد.
آنچه که پیامبر اکرم (ص) از سران قبایل مطالبه میکرد بر سه شاخصه پذیرش توحید، حفاظت از جان و حمایت از رسالت او استوار بود. آن حضرت بر اساس این شرایط، هجرت را از سران قبایل مطالبه میکرد.
مراجعات پیامبر اکرم (ص) به سران قبایل، به معنای خطر حضرت محمد(ص) برای قریشیها و از دست رفتن میدان عمل و قدرت آنها در میان سایر قبایل بود. از این رو نظارت و کنترل قریشیها بر سران قبایل به طور جد تداوم یافت. در چنین شرایطی، هنگامی که تلاش پیامبر اکرم (ص) در جذب سران قبایل به نتیجه مطلوبی نرسید، تعدادی از مردم مدینه که دچار اختلافات سیاسی و اجتماعی بودند؛ از شرایطی که بر پیامبر اکرم (ص) در مکه حاکم شده بود، مطلع گشتند و داوطلبانه پیامبر اکرم (ص) را با تمام شروطش در میان خود جای دادند. چنان که پیامبر اکرم (ص) نتیجه مراجعات خود به سران قبایل را، در هجرت به یثرب و سکونت در میان اوسیها و خزرجیها دریافت کرد.