کدخبر: ۴۵۵۱۵

دوست دانشجوی فوتی دانشگاه تهران: دانشجو نباید کپسول را تعویض کند اما چون تکنسین نبود محمدامین کلاته خودش عوض کرد

دوست محمدامین کلاته گفت: تعویض کپسول کاری تخصصی است و نباید توسط دانشجو انجام شود، اما این کار به دانشجویان سپرده شد. اساتید مسئول آزمایشگاه، دکتر نیلی و شیرازی برای نظارت بر تعویض کپسول باید حضور می‌داشتند یا شخصی را معرفی می‌کردند که نماینده آنها باشد.

دوست دانشجوی فوتی دانشگاه تهران: دانشجو نباید کپسول را تعویض کند اما چون تکنسین نبود محمدامین کلاته خودش عوض کرد

به گزارش ۲۴ آنلاین،‌دوستان محمدامین کلاته می‌گویند، آدم شاد و خوش‌خنده‌ای بود. باسواد هم بود و دستیار آموزشی بسیاری از اساتید دانشکده متالورژی و مواد. دیروز تمام آرزوهایش را در کفن پیچیدند و به خاک قطعه نام‌آوران سپردند. مادرش از دوستان محمدامین خواسته بود با لباس سفید یا رنگی در مراسم تشییع پسرش شرکت کنند. در عکس‌هایی که منتشر شده، دوستانش رخت سفید به تن، روی پیکر بی‌جان محمدامین، گل پرپرشده می‌ریزند.

حالا رئیس دانشگاه تهران از توقف فعالیت آزمایشگاه‌های پرخطر خبر می‌دهد و روابط عمومی این دانشگاه به «هم‌میهن» می‌گوید: «دانشجویی که در این حادثه جان باخته، طرحی خاص داشته و با دستگاه خاصی هم کار می‌کرده، به‌همین‌دلیل دوره‌های آموزشی را درباره کاربرد آنها و مراقبت‌های لازمی که باید انجام دهند، دیده بود و دقت‌های لازمی که باید داشته باشند حتماً انجام شده است.» اما دوستان محمدامین می‌گویند، کپسول هیدروژنی که منفجر شده، روز قبل از انفجار تعویض شده بود و به‌جای تکنسین، محمدامین آن را تحویل گرفته و تعویض کرده است: «تعویض کپسول، کاری تخصصی است و نباید توسط دانشجو انجام شود اما این کار به دانشجویان سپرده شده است.» به گفته آنها، پروتکل‌های دیگری هم بوده که برای نگهداری کپسول رعایت نشده است. 

محمدامین تنها دانشجویی نبود که در کارگاه دانشگاهی دچار حادثه شد؛ غیر از او و دو دانشجوی مصدوم دیگر، دانشجویان دیگری هم بوده‌اند که حادثه مشابهی را در سال‌های گذشته تجربه کرده‌اند؛ مثل صبا دانشجوی دانشگاه علم و صنعت که در سال 1401، به‌دلیل حادثه در کارگاه تاسیسات دانشکده مکانیک، یکی از دستانش دچار آسیب جدی شده و دیگر عملکرد پیشین‌اش را ندارد: «همان تکنسینی که نتوانسته بود ایمنی را برای ما دانشجویان فراهم کند، همچنان هم در کارگاه حضور دارد و برای پیشگیری از وقوع اتفاق‌های مشابه، هیچ اقدامی از سوی دانشگاه صورت نگرفته است.» 

محمدامین کلاته، تنها جان‌باخته انفجار کپسول‌های هیدروژن در دانشگاه‌های ایران نیست. پیش از او، محمدرضا خلیلی، دانشجوی دکترای دانشگاه تربیت مدرس هم بر اثر انفجاری مشابه در بیست‌وهفتم دی‌ماه ۱۳۸۵ جانش را از دست داد. آن‌زمان، یکی از دختران دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی که به‌صورت میهمان به دانشگاه تربیت مدرس آمده بود هم در آزمایشگاه بود و مجروح شد. این‌روزها هم فاطمه کفاش و رضا پارسی به‌شکلی مشابه مجروح شدند و به تخت بیمارستان رسیدند.

دانشجویانی که در این گزارش با آنها گفت‌وگو کردیم، خواستند نام‌شان در گزارش نباشد چون همچنان دانشجو هستند و نگران واکنش مسئولان در قبال مصاحبه‌هایشان‌اند. 

محمدامین قبلاً هشدار داده بود

پنجشنبه حوالی ظهر بود که کپسول هیدروژن در آزمایشگاه دانشکده مواد به سرپرستی محمود نیلی احمدآبادی در دانشکده متالورژی و مواد دانشگاه تهران منفجر شد و جان محمدامین کلاته، دانشجوی کارشناسی‌ارشد متالورژی را گرفت. انفجاری که دو مصدوم هم بر جای گذاشت؛ فاطمه کفاش و رضا پارسی. آنها هم دانشجویان کارشناسی‌ارشد بودند که در پی این انفجار، روی تخت بیمارستان شریعتی افتادند. محمدامین کلاته دانشجوی ترم آخر بود و پروژه‌اش درباره سوخت پاک بود. هیدروژن به‌عنوان سوخت پاک شناخته می‌‌شود و تنها فرآورده آن، آب است.

کار محمدامین روی ذخیره‌سازی هیدروژن بود. در فرآیند ذخیره‌سازی هیدروژن از دستگاهی به‌نام سیورت استفاده می‌‌شود که دارای کپسول هیدروژن است. کپسولی که برای نگهداری آن پروتکل‌های خاصی وجود دارد. یکی از دوستان نزدیک محمدامین درباره شرایط نگهداری این کپسول در آزمایشگاه دانشگاه تهران به «هم‌میهن» می‌گوید: «این کپسول باید در خاک دفن شود اما کپسولی که ما در آزمایشگاه داشتیم، رها شده بود.

امین، من و دیگر دانشجویان چندین‌بار به مسئول آزمایشگاه اخطار دادیم که کپسول نباید رها شود. اما اتفاقی نیفتاد.» در دوران جنگ ۱۲ روزه محمدامین به مسئول آزمایشگاه گفته بود، رهاشدن کپسول گوشه آزمایشگاه خطرناک است و اگر موشکی به منطقه‌ای اطراف دانشگاه اصابت کند و منجر به سقوط کپسول شود، می‌تواند اتفاقی هولناک را رقم بزند: «این کپسول به‌قدری خطرناک است که اگر نشتی داشته باشد، کوچکترین اتفاقی می‌تواند منجر به انفجاری بزرگ شود.

این اخطار بارها از سوی امین در زمان جنگ به مسئول آزمایشگاه داده شده بود. اما اتفاقی نیفتاد و خودش برای پیشگیری از انفجار، چندین کیسه بزرگ شن و سیمان و ابزارهای دیگری را در حوالی کپسول چید که از سقوط آن جلوگیری کند. او برای حفظ ایمنی، به‌تنهایی این کار را انجام داد و اگر این کار نشده بود، اتفاقی که افتاده، می‌توانست بسیار بزرگتر، انفجاری شدیدتر و با آسیب‌های بیشتر باشد.»

کپسول هیدروژن آزمایشگاه روز پیش از انفجار، تعویض شده بود: «تعویض کپسول کاری تخصصی است و نباید توسط دانشجو انجام شود، اما این کار به دانشجویان سپرده شد. اساتید مسئول آزمایشگاه، دکتر نیلی و شیرازی برای نظارت بر تعویض کپسول باید حضور می‌داشتند یا شخصی را معرفی می‌کردند که نماینده آنها باشد. آنها باید کپسول را تایید و بررسی می‌کردند و این درحالی‌است که دانشجویان رفتند و کپسول را تحویل گرفتند.» 

روز پیش از انفجار، دانشجویان به‌جای تکنسین رفتند و کپسول را تحویل گرفتند. محمدامین کپسول را تعویض و نصب می‌کند و به آن کف و صابون می‌زند که نشتی احتمالی را بررسی کند. اما کپسول نشتی نشان نمی‌دهد و روز بعد که او برای کار با همین کپسول به آزمایشگاه می‌رود، انفجار رخ می‌دهد: «امین ترم آخر بود و قرار بود از همین پروژه دفاع کند.

او درخواست ترم هفت داده بود اما با مخالفت دانشگاه روبه‌رو شده بود. او فشاری از سوی استاد هم تحمل می‌کرد که باید هرچه سریع‌تر از پروژه‌اش دفاع کند. دانشگاه به او اجازه ترم هفت نداد و او درخواست کمیسیون داده بود، اما اضطراب زیادی داشت. بسیاری دیگر از دانشجویان هم در همین وضعیت قرار دارند و مسئله این است که امین به‌دلیل همین کمبود زمان، می‌خواست زودتر تست‌هایش را انجام دهد.» 

فاطمه کفاش و محمدامین کلاته، برای انجام تست‌های مربوط به پروژه با هم به آزمایشگاه رفته بودند: «قرار بود امین شیر کپسول را باز کند و فاطمه عدد بار را بخواند. زمانی‌که امین کمی شیر را می‌پیچاند، عدد صفر را می‌بینند و در همان لحظه کپسول منفجر می‌شود.» فاطمه به دوستانش گفته، بعد از انفجار خودش را وسط حیاط دانشکده دیده که روی زمین افتاده: «موج انفجار به‌حدی زیاد بود که دانشجویان در خوابگاه آن را حس کردند.»

فاصله خوابگاه و آزمایشگاه بیش از ۵۰۰ متر است و ساختمان خوابگاه بر اثر شدت انفجار لرزیده و دانشجویان در ابتدا فکر کردند دوباره جنگ شده است: «اما وقتی بیرون می‌آیند، دود را اطراف آزمایشگاه می‌بینند.» رضا پارسی، مصدوم دیگری است که آن روز او هم در آزمایشگاه بود: «او هم قرار بود دفاع کند، او هم درگیر مسئله ترم هفت بود و زمان کمی برای دفاع داشت، به‌همین‌دلیل هم روز پنجشنبه در آزمایشگاه بود که تست‌هایش را انجام دهد.» 

به‌گفته دانشجویان دانشگاه تهران، واحد HSE که مخفف «بهداشت، ایمنی و محیط‌زیست» است، از سال ۱۳۹۹ در دانشگاه راه‌اندازی شده است: «این واحد باید گزارش بدهد و آنها قطعاً این کپسول هیدروژن را دیده‌اند. آنها با دیدن این کپسول باید لغو مجوز می‌کردند تا زمانی‌که این کپسول مهار شود. اما این اتفاق نیفتاده است.»

یکی از دانشجویان ارشد دانشکده مواد دانشگاه تهران حدس می‌زند دانشگاه، مجوزهای ورود و خروج برای روزهای پنجشنبه و جمعه را لغو کند: «زمانی‌که صدای انفجار را شنیدیم، از خوابگاه به سمت در دانشگاه حرکت کردیم اما در دانشگاه را بسته بودند. یکی از خودروهای آتش‌نشانی که با در بسته روبه‌رو شده بود، می‌خواست با انبر در را باز کند، اما حراست رسید و در را برای آنها باز کرد. آنها به‌سرعت فضا را بستند و نگذاشتند، نه کسی وارد دانشگاه شود و نه کسی از آن خارج شود.» او از رفتار مسئولان دانشگاه گلایه می‌کند: «هیچ‌کس عذرخواهی نکرده و جوری رفتار می‌کنند که انگار اتفاقی بوده که افتاده و تمام شده است.» 

محمدامین پیش‌تر درباره احتمال انفجار کپسول هیدروژن با یکی از دوستانش حرف زده بود: «من و امین قبل‌تر درباره اینکه اگر هیدروژن منفجر شود چقدر خطرناک است، حرف زده بودیم اما چندان برایمان جدی نبود و فکر نمی‌کردیم ممکن است این اتفاق بیفتد.» کمی قبل‌تر از این انفجار، یکی از بارهایی که محمدامین برای انجام تست‌هایش به آزمایشگاه رفته بود، همین دوست‌اش را همراه خود برده بود: «قبل‌تر من و امین پشت همین دستگاه نشستیم. جایی که فاطمه کفاش نشسته بود، من بودم و ممکن بود این اتفاق در آن‌زمان و برای من هم بیفتد. باید کپسول در زمان معین بررسی و تست شود. کپسول در زمان تحویل، باید به تایید تکنسین می‌رسید که این کار هم انجام نشده است.» او می‌گوید که اگر حجم انفجار بیشتر بود و آتش‌سوزی ادامه پیدا می‌کرد، می‌توانست فاجعه بزرگتری رخ بدهد: «آزمایشگاه‌های دیگری را که در آنها مواد شیمیایی نگهداری می‌شوند هم درگیر آتش می‌کرد.»

تحریم‌ها سال‌هاست که بخش صنعت را به‌دلیل ممنوعیت فروش ماشین‌آلات و تجهیزات صنعتی از کشورهای اروپایی و آمریکایی تحت‌تاثیر قرار داده است: «دستگاه سیورت را دانشجویان قدیمی‌تر به کمک برخی مهندسان ساختند. امین این را به من گفته بود و اگر تحریم‌ها نبود، ما از دستگاه سیورت ترازی که می‌توانست خریداری شود، استفاده می‌کردیم.» در همین آزمایشگاه، کوره‌ای وجود دارد که متعلق به آلمان غربی است و در زمان جنگ سرد وارد ایران شده است: «بسیاری از تجهیزات آزمایشگاه به این شکل است و آنها به‌مرور کارایی خود را از دست می‌دهند و دچار فرسودگی می‌شوند.

ازسوی‌دیگر، برخی تجهیزات به‌روز مانند میکروسکوپ‌ها را با دورزدن تحریم‌ها وارد کردند اما دستگاه‌ها کار نمی‌کنند. چون یا اپراتور خارجی آن دستگاه وجود ندارد که بیاید و دستگاه را نصب و راه‌اندازی کند یا دستگاه خراب وارد کردند.» تکنسین‌های داخلی به تنهایی و بدون دیدن آموزش‌های لازم که توسط شرکت سازنده ارائه می‌شود، قادر به راه‌اندازی این دستگاه‌ها نیستند: «چنین امکانی به‌واسطه تحریم‌ها وجود ندارد. در حال حاضر برخی از میکروسکوپ‌ها مانند میکروسکوپ TM که پیشرفته است، به دلیل تحریم‌ها در آزمایشگاه کار نمی‌کنند.»

توقف فعالیت آزمایشگاه‌های پرخطر 

ساعت ۱۰ صبح دیروز، محمدامین کلاته با بدرقه خانواده و دوستانش به خاک سپرده شد. محمدحسین امید، رئیس دانشگاه تهران هم در آنجا حضور داشت. به‌گفته او، انفجار به‌معنی آتش‌سوزی در آزمایشگاه اتفاق نیفتاده است: «حتی جرقه‌ای وجود نداشته؛ اینکه کپسول متلاشی می‌شود و قطعات آن به بیرون پرتاب می‌شود، باید بررسی شود که تیمی با حضور اساتید خود دانشگاه، برای بررسی این موضوع تشکیل شده و نتایج آن به‌زودی منتشر خواهد شد.»

او اعلام کرد، کمیته دیگری با همین موضوع در دانشگاه تهران تشکیل شده و به‌طور موقت فعالیت آزمایشگاه‌هایی که امکان چنین خطری دارند را متوقف کردند: «البته در دانشگاه مقررات لازم رعایت می‌شود و همه دستگاه‌های خطرآفرین مجدد مورد بررسی قرار خواهند گرفت.» محمدرضا تقی‌دخت، روابط عمومی دانشگاه تهران هم به «هم‌میهن» می‌گوید، تمام آزمایشگاه‌های دانشگاه تحت پایش و مراقبت مداوم است: «دانشگاه تمام آزمایشگاه‌هایش را تحت بیمه مسئولیت برده و حتی بیمه‌ها، الزاماتی اضافه بر آنچه دانشگاه انجام می‌دهد را مقرر کردند که انجام می‌شود و دانشگاه مراقبت‌های ویژه‌ای می‌کند.» آنها هنوز نمی‌دانند علت حادثه چه بوده: «دانشجویی که در این حادثه جان باخته، طرحی خاص داشته و با دستگاه خاصی هم کار می‌کرده، به‌همین‌دلیل دوره‌های آموزش را درباره کاربرد آنها و مراقبت‌های لازمی که باید انجام دهند، دیده بود و دقت‌های لازمی که باید داشته باشند، حتماً انجام شده است.»

به‌گفته او، دانشجویانی که در آزمایشگاه‌ها کار می‌کنند، برای کار با دستگاه‌های حساس آموزش‌های جدی می‌بینند: «دانشگاه نه‌تنها برای اعتبار خودش بلکه برای جان دانشجویانی که نخبه هستند، اعتبار بسیار بالایی قائل است و دقت زیادی دارد.» تقی‌دخت بر این‌باور است که نمی‌توان به‌طور مطلق گفت که خطایی حتماً صورت نگرفته و نمی‌توان گفت که دانشگاه مطلقاً در این موضوع دقت ندارد: «حتماً خطایی رخ داده اما اینکه خطا کجا رخ داده، از سخت‌افزار یا نرم‌افزار بوده یا خطایی فردی بوده را هنوز نمی‌توان درباره‌اش حرف زد. اینکه کپسول یا دستگاه منجر به این اتفاق شدند یا خود فرد خطا کرده، در هر حادثه‌ای مفروض است و نمی‌توان گفت به این دلایل است. اما دانشگاه کنترل و نظارت آزمایشگاه‌ها را به‌صورت دوره‌ای انجام می‌دهد و در این نظارت‌های دوره‌‌ای HSE دقت لازم را دارد. به تازگی دوره‌ای برای آزمایشگاه‌های پرخطر، مسئولان، دانشجویان و کارکنان آنها برگزار شده است. این موارد جزئی را به شکل کلیت در نظر گرفتن در فضای فعلی دردی را دوا نمی‌کند.»

او می‌گوید، شرکتی که کپسول‌ها را در اختیار دانشگاه گذاشته، سال‌هاست که با دانشگاه کار می‌کند، بنابراین استانداردهای لازم را دارد و از بهترین شرکت‌ها در این حوزه است: «ما می‌توانیم به‌جای بسیاری از دستگاه‌هایی که در دانشگاه استفاده می‌کنیم، از نسخه‌های بهتر آنها استفاده کنیم و دستگاه‌های بهتری وارد کنیم، اما به‌دلیل تحریم‌ها امکانپذیر نیست و این تحریم‌ها به جامعه علمی آسیب زیادی رسانده است. اما اینکه الزاماً دستگاه‌های ما فرسوده باشد، چنین نیست و اگر دستگاهی از سطح استاندارد خارج شود، مورد استفاده قرار نمی‌گیرد.»

به گفته او، تحریم در حوزه دانشگاهی به‌ویژه در حوزه آزمایشگاه‌های دانشگاهی، آسیب‌هایی را به جامعه علمی وارد کرده و آنها محدودیت‌های زیادی را تجربه می‌کنند: «اگر براساس تست‌ها و آزمایش‌ها مشخص کند که دستگاهی کمترین خطری را ایجاد می‌کند، قطعاً مورد استفاده نخواهد بود.» او اطمینان می‌دهد که دراین‌زمینه کوتاهی رخ نخواهد داد: «این اتفاق برای دانشگاه، بسیار حادثه تلخی بود و برای خطرات بسیار کوچک‌تر از این هم حتماً از حوزه استفاده خارج می‌شود و مورد استفاده قرار نمی‌گیرد.» با وجود تمام آنچه مسئولان دانشگاه تهران می‌گویند، دانشجویان فعلی و فارغ‌التحصیلان این دانشگاه از تجربه دیگری حرف می‌زنند. 

احسان، فارغ‌التحصیل دانشگاه تهران است که محمدامین را می‌شناخت و مدتی با او در همان آزمایشگاهی که کپسول هیدروژن در آن منفجر شد، هم‌آزمایشگاهی بود: «دستگاهی که امین با آن کار می‌کرد، نو بود اما مشخص نیست چرا این اتفاق افتاده و کپسول دچار مشکل شده است. بااین‌حال این دستگاه در شرایط نرمال می‌توانست وارد شود و وارداتی باشد؛ نه اینکه در داخل کشور ساخته شود. برخی از تجهیزات آزمایشگاه‌های دانشگاه در داخل ساخته می‌شوند و عملکرد محصولات خارجی را ندارند و همین مسئله می‌تواند حادثه‌آفرین باشد.» او می‌گوید، دانشگاه باید نظارت دقیق‌تری داشته باشد: «بازرسی‌های HSE سالی یک‌بار انجام می‌شود اما پیگیری‌های بعدی آن انجام نمی‌شود.

آنها می‌آیند و اخطار می‌دهند اما کسی پیگیری نمی‌کند که اخطارهای آنها به چه سرانجامی رسیده است. به‌همین‌دلیل نظارت‌ها باید دقیق‌تر باشد. پروژه‌هایی که از لحاظ ایمنی ریسک بالاتری دارند، باید با نظرات بیشتری انجام شوند و یک تکنسین که دانش لازم دارد و از نکات ایمنی مطلع است، باید حضور داشته باشد که روی فرآیند تست‌ها نظارت کند.

آزمایشگاه‌ها نیاز به تامین اعتبار برای نوسازی دارند.» احسان نه‌فقط براساس تجربه‌اش در دانشگاه تهران که به روایت از دوستانش در دیگر دانشگا‌ها می‌گوید، دانشگاه‌ها هزینه استخدام تکنسین‌هایی که در دانشگاه حضور داشته باشند را ندارند و بیشتر آزمایشگاه‌ها به این شکل است که خود دانشجویان صفر تا صد کار را انجام می‌دهند: «این مسئله از نظر ایمنی و فنی می‌تواند حادثه‌ساز باشد. دانشگاه باید تدبیری بیاندیشد که برای آزمایشگاه‌های بزرگ‌تر افرادی باشند که سابقه داشته باشند و بتوانند روی کار دانشجویان نظارت کنند. اساتید زمان محدودی در آزمایشگاه هستند و کارهایی را از دانشجو می‌خواهند که دانشجو به‌تنهایی آن را انجام می‌دهد.»

مهدی هم دانشجوی دانشگاه تهران است و او هم از اجبار حاکم بر فضای کاری دانشگاه که از سوی برخی اساتید اعمال می‌شود، گلایه دارد: «برخی کارهایی که اساتید به اجبار به دانشجویان تحمیل می‌کنند، نقش مهمی در وقوع چنین اتفاق‌هایی دارد. گاهی اساتید از بیرون دانشگاه پروژه‌هایی می‌گیرند و انجام آنها را به دانشجویان واگذار می‌کنند. این درحالی‌است که دانشجو به‌دلایل مختلف، مانند علاقه نداشتن یا نبود امکانات کافی، مایل به کار کردن روی آن پروژه نیست.» او می‌گوید، حجم کپسول هیدروژنی که در آزمایشگاه استفاده شده، بسیار زیاد بوده و نباید این حجم برای یک پروژه آزمایشگاهی مورد استفاده قرار گیرد: «این اتفاق روز پنجشنبه افتاده که دانشجوی زیادی در آنجا نبوده و اگر در روز عادی هفته بود، می‌توانست تعداد کشته‌های بیشتری به‌جا بگذارد.» 

صبا، دانشجوی مجروح

صبا، دانشجوی مکانیک دانشگاه علم و صعنت در مقطع کارشناسی‌ارشد است. سال ۱۴۰۱ بود که در کارگاه تاسیسات دانشگاه، دستگاه لوله‌بر برقی، به دور یکی از دستانش پیچید و آن را بلعید. او به «هم‌میهن» می‌گوید، در آن‌زمان تکنسین کارگاه که ۲۰ سال سابقه کار در کارگاه را داشته به‌دلایلی که برای دانشجویان مشخص نشد، به دانشکده دیگری منتقل می‌شود: «آنها فرد جدیدی را به‌جای او آوردند که به گفته خودشان «تاسیسات‌چی» دانشگاه بود و مدرک آموزش نداشت.» او از دانشجویان خواسته بود برای بریدن لوله از دستکش استفاده کنند: «این درحالی‌است که دستکش اگر به هر دستگاه دواری بچسبد، دیگر از آن جدا نمی‌شود. به‌همین‌دلیل کاری غیراصولی است. جدا کردن دست از دستکش، غیرممکن است.»

به‌دلیل کمبود تجهیزات و محدود بودن زمان کلاس، تکنسین کارگاه از صبا و هم‌گروهی‌اش می‌خواهد آن‌سوی دستگاه لوله‌بر برقی بروند و با استفاده از لوله‌بر دستی، کارشان را انجام دهند، درحالی‌که گروهی از دانشجویان از لوله‌بر برقی استفاده می‌کردند و دستگاه روشن بود: «من دستکش لاستیکی به دست داشتم، در حین کار دستکش به لوله‌بر می‌چسبد و دستم شروع به چرخیدن در دستگاه می‌کند.» تکنسین که باید در اولین اقدام، فیوز برق را قطع می‌کرد، به سمت صبا می‌آید و تلاش می‌کند او را از دستگاه جدا کند؛ کاری که منجر به کشیدگی بیشتر دست او می‌شود: «تکنسین با فریاد از دیگر دانشجویان می‌خواست که دستگاه را خاموش کنند. اما همین تأخیر در خاموش‌کردن دستگاه باعث صدمه بیشتر به دستم شد.»

اورژانس دانشگاه علم و صنعت به‌دلایلی که با گذشت بیش از دو سال هنوز برای صبا روشن نیست، حاضر نشد صبا را به بیمارستان منتقل کند: «درنهایت اورژانس از بیرون دانشگاه آمد و مرا به بیمارستان برد. همین مسئله باعث شد که حدود ۴۰ دقیقه منتظر رسیدن اورژانس بمانم.» سه جراحی روی اعصاب، استخوان و یکی از شریان‌های اصلی دست او انجام شد، اما پزشکان نتوانستند شریان اصلی را احیا کنند. رئیس دانشکده مکانیک و مسئول کارگاه به بیمارستان آمدند، اما کاری برای او انجام ندادند: «خانواده‌ام می‌گویند اگر ما توان مالی مناسب نداشتیم، نمی‌توانستیم در زمان مناسب جراحی‌های مورد نیاز را انجام دهیم که درنهایت می‌توانست منجر به اتفاقات بدتری مانند قطع عضو شود.» آنها تمام هزینه‌های درمان که حدود ۳۰۰ میلیون تومان برای سه جراحی بود را خودشان پرداخت کردند.

او به‌دلیل انجام سه عمل جراحی نتوانست آن ترم تحصیلی را به پایان برساند. قدرت دستش هنوز هم برنگشته و پزشکش می‌گوید به‌دلیل انجام کاردرمانی و فیزیوتراپی توانسته ۶۰ درصد قدرت دست‌اش را برگرداند و بیش ‌از این امکانپذیر نیست: «چون جریان خونرسانی به دستم قطع شده است. بخشی از اعصاب دستم را پیوند زدند اما همه عصب‌ها پیوند نخوردند و به‌همین‌دلیل حس لامسه‌ آن دستم را از دست دادم.»

پس از مرخص‌شدن صبا از بیمارستان، یکی از اساتید دانشگاه به او پیشنهاد می‌دهد که برای دریافت دیه از دانشگاه شکایت کند: «درنهایت همین یکی، دو روز پیش بود که بعد بیش از دوسال پیگیری، توانستیم مبلغ دیه را دریافت کنیم.» سقف بیمه مسئولیت مدنی دانشگاه ۴۰ میلیون تومان است که در برابر هزینه‌های چندصد میلیونی جراحی‌های صبا «بی‌فایده» بود. پس از این اتفاق، مسئولان دانشگاه به دانشجویان اعلام کردند که دیگر هیچ‌کس نباید از دستگاه لوله‌بر برقی ‌استفاده کند و حالا تمام دانشجویان از لوله‌بر دستی استفاده می‌کنند.

این درحالی‌است که صبا معتقد است، دستگاه ایرادی نداشته و نابلدبودن تکنسین فردی منجر به بروز این اتفاق شده است: «ما در متن شکایت‌مان از تکنسین هم شکایت کردیم اما دادگاه حکم تبرئه به او داده و درنهایت دانشگاه صددرصد مقصر شناخته شد.» همان تکنسینی که نتوانسته بود ایمنی را برای دانشجویان فراهم کند، همچنان هم در کارگاه حضور دارد و به گفته صبا برای پیشگیری از وقوع اتفاق‌های مشابه، هیچ اقدامی از سوی دانشگاه صورت نگرفته است.

آفرین هم دانشجوی دانشگاه علم و صنعت است، هم‌رشته‌ای صبا: «ابتدای ترم به‌صورت تئوری برخی موارد ایمنی را به دانشجویان می‌گویند و از روی آن می‌گذرند. ما هر دو دانشجوی مکانیک هستیم و با تجهیزات سنگین سروکار داریم و فقدان یک لباس کار مناسب برای داخل کارگاه را به‌شکلی ملموس حس می‌کنیم.» تکنسین کارگاه در آن‌زمان به دانشجویان گفته بود که صبا به‌دلیل ‌پوشیدن مانتوی آستین بلند، دچار این حادثه شده است: «این درحالی‌است که بدون این پوشش، ما را به داخل دانشگاه راه نمی‌دهند.

ما باید از حراست ورودی دانشگاه با یک لباسی رد شویم که برای کار در کارگاه مناسب نیست. چون ممکن است دنباله آستین یا پایین مانتو یا مقنعه، در هر دستگاهی برود و برای این مسئله هیچ تدبیری اندیشیده نشده است.» این شرایط برای دخترانی است که در رشته‌های صنعتی تحصیل می‌کنند: «لباس کارگاه چیزی نیست که روی آن تاکید خاصی باشد و همه هم امکان تهیه آن را ندارند.» او قدیمی‌بودن تجهیزات کارگاهی را یکی دیگر از دلایل بروز چنین حوادثی می‌داند: «اکثر دستگاه‌ها در دانشگاه علم و صنعت برای سال ۱۳۴۷ است که دانشگاه هنرستان بوده و تعدادی در این سال‌ها اضافه‌شده، اما بخش بزرگ دستگاه‌ها متعلق به سال‌های پیش از انقلاب است. این دستگاه‌ها به‌صورت دوره‌ای تعمیر شدند اما سال تولید دستگاه‌ها ۱۳۴۷ است.»

او می‌گوید در یکی از کارگاه‌های آنها روی تمام تجهیزات سال تولید میلادی و کشور واردکننده را زده که همه پیش از انقلاب و از کشورهایی مانند آلمان و انگلیس وارد شدند: «برخی تجهیزات هم نمونه‌های مشابهی دارند که تولید چین‌اند اما کیفیت آنها را ندارند.» نبود تکنسین متخصص دغدغه ‌آفرین است: «بیشتر درس‌های کارگاهی و آزمایشگاهی باید تکنسین ثابت داشته باشند، اما اساتید معمولاً یک دانشجوی دکترا را برای این‌کار انتخاب می‌کنند که کار تحقیقاتی و دانشگاهی انجام دادند و لزوماً تجربه کار با دستگاه را هم ندارد.»

او می‌گوید هر دستگاهی نیاز به وسایل و ابزارهای مخصوص خود دارد: «برای برخی دستگاه‌ها، باید با دستکش ایمنی کار کرد و برخی نیاز به دستکش ایمنی ندارند. باید این موارد از سوی استاد در نظر گرفته شود، اما گاهی این اتفاق نمی‌افتد.» آفرین معتقد است، باید تست‌های استانداری وجود داشته باشد که مشخص شود تکنسین می‌تواند در شرایط خاص واکنش درست را نشان دهد: «اساتیدی که ۲۰ سال سابقه کار با دستگاه‌ها را دارند، می‌توانند واکنش‌های درستی نشان دهند و آنها باید تکنسین‌های جدید یا دانشجویان دکترا را محک بزنند که توان انجام این کار را دارند یا نه.»

منبع: روزنامه هم میهن
کدخبر: ۴۵۵۱۵
ارسال نظر