کدخبر: ۴۴۴۲۳

اعتراض روزنامه اصولگرا به بیانیه خوانی در اجلاس قطر

نشست اخیر دوحه که با هدف محکومیت حمله مستقیم اسرائیل به خاک قطر برگزار شد، بار دیگر پرده از ضعف مزمن و تاریخی جهان اسلام در واکنش عملی به تجاوزات صهیونیسم برداشت.

اعتراض روزنامه اصولگرا به بیانیه خوانی در اجلاس قطر

به گزارش 24 آنلاین، روزنامه خراسان در ادامه این مطلب نوشت:

 در حالی‌که در قطر، به عنوان یک کشوری عربی و مسلمان، چند تن از عوال سیاسی و مذاکره کننده یک گروه مسلمان مورد حمله قرار گرفت، واکنش جمعی دولت‌های اسلامی همچنان در سطح بیانیه‌خوانی ناامید کننده و محکومیت لفظی باقی ماند. پرسش اساسی اینجاست که چرا جهان اسلام، با وجود برخورداری از ظرفیت‌های عظیم انسانی، ژئوپلیتیکی و اقتصادی، از تبدیل این انرژی بالقوه به اقدام عینی ناتوان است؟ بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که مجموعه‌ای از موانع تاریخی، سیاسی، امنیتی و اقتصادی، همچون زنجیره‌ای درهم‌تنیده، این ناتوانی ساختاری را رقم زده است.

نخستین مانع، ریشه در مهندسی تاریخی قدرت‌های استعماری دارد. آمریکا و بریتانیا طی دهه‌ها بر شکاف‌های نژادی، مذهبی و قومی در منطقه سرمایه‌گذاری کرده‌اند. تقابل عرب و عجم، و سنی و شیعه سیاستی هدفمند برای جلوگیری از شکل‌گیری جبهه واحد اسلامی در برابر غرب و اسرائیل است. اگرچه رهبرانی چون امام خمینی(ره) با طرح گفتمان وحدت اسلامی توانستند این طرح را تا حدی خنثی کنند، اما بذرهای کینه و واگرایی همچنان در متن جوامع منطقه حضور دارد. شکل‌گیری جریان‌های تکفیری همچون داعش و جبهه‌النصره در سال‌های اخیر، نمونه عینی این پروژه قدیمی است که انرژی جوامع مسلمان را به‌جای تمرکز بر دشمن اصلی، به نزاع‌های درون‌دینی و قومی سوق داده است. اسرائیل با هوشمندی، این شکاف‌ها را به فرصت تبدیل کرده و با تغذیه مداوم تنش‌های مذهبی، همواره مانع از اجماع جهان اسلام علیه خود شده است.

مانع دوم، پیوندهای امنیتی دولت‌های عربی با آمریکاست. طی دهه‌های اخیر، بسیاری از کشورهای حاشیه خلیج فارس امنیت خود را عملاً به واشنگتن اجاره داده‌اند؛ از پایگاه العُدید در قطر تا ناوگان پنجم در بحرین. این وابستگی نه تنها استقلال امنیتی آنان را سلب کرده، بلکه دست اسرائیل را برای اقدامات یک‌جانبه باز گذاشته است. حمله اخیر به قطر و سکوت کامل واشنگتن، به‌روشنی نشان داد که اولویت نخست آمریکا، تأمین امنیت اسرائیل است؛ حتی اگر این رویکرد در تعارض آشکار با تعهدات رسمی‌اش نسبت به متحدان عرب قرار گیرد. برای واشنگتن، امنیت تل‌آویو چنان حیاتی است که حاضر است بی‌اعتبارشدن توافقات دفاعی با کشورهای عربی را به جان بخرد، اما اجازه ندهد یک گلوله از خاک آنان به سوی اسرائیل شلیک شود. این تجربه تلخ، برای کشورهای عربی یک پیام روشن دارد: تا زمانی که معاهدات امنیتی و نظامی آنان با آمریکا پابرجاست، امکان شکل‌گیری واکنشی مستقل و معنادار در برابر اسرائیل وجود نخواهد داشت. بدیهی است در چنین شرایطی، تصمیم‌گیری برای تقابل مستقیم با اسرائیل (متحد استراتژیک آمریکا) فراتر از ظرفیت سیاسی این کشورها خواهد بود.

در کنار موانع سیاسی و امنیتی، منافع اقتصادی نیز وزنه سنگینی در کفه انفعال کشورهای عربی است. تجارت انرژی با غرب و حتی مناسبات پنهان و آشکار با اسرائیل، هزینه تحریم یا قطع رابطه را برای بسیاری از دولت‌های عربی غیرقابل‌تحمل کرده است. در شرایطی که بازارهای جهانی انرژی با کوچک‌ترین تصمیم اوپک یا حتی یک توئیت دستخوش نوسان می‌شوند، این کشورها ثبات اقتصادی را بر شرافت عربی و اسلامی مقدم می‌دانند. افزون بر این، وابستگی به نظام مالی جهانی و هراس از تحریم‌های ثانویه نیز معادله را پیچیده‌تر کرده است. تجربه ایران نشان داد که تحریم‌های ثانویه نه‌تنها می‌تواند یک کشور، بلکه شبکه بانکی و تجاری یک منطقه را فلج کند. بنابراین، بسیاری از دولت‌های اسلامی با نوعی احتیاط از هر اقدام اقتصادی علیه اسرائیل پرهیز می‌کنند و ترجیح می‌دهند هزینه‌های مستقیم را به جان نخرند. حتی اگر این انفعال به بهای تجاوز و تحقیرشان تمام شود؛ تحقیر و توهینی که صرفاً به میدان و عرصه نظامی محدود نمی‌گردد، بلکه در ساحت لفظی نیز تکرار می‌شود، چنان‌که ترامپ سعودی‌ها را گاو شیرده خواند و با صراحت گفت که آن ها بدون حمایت آمریکا حتی دو هفته هم توان بقا نخواهند داشت.

در سطح سیاسی و هویتی نیز، تنوع روایت‌ها درباره فلسطین چالشی اساسی ایجاد کرده است. برخی دولت‌ها همچون امارات و بحرین و دولت جدید در لبنان در چارچوب "توافق ابراهیم" عملاً مسیر سازش با اسرائیل را در پیش گرفته‌اند و فلسطین دیگر اولویت نخست سیاست خارجی‌شان نیست. در مقابل، کشورهایی مانند ایران و جریان‌های محور مقاومت همچنان فلسطین را مسئله مرکزی جهان اسلام می‌دانند. این دوگانگی، امکان ایجاد اجماع واقعی را به حداقل رسانده است. افزون بر این، شکاف عمیقی میان دولت‌ها و افکار عمومی وجود دارد. در بسیاری از کشورهای اسلامی، جامعه نسبت به موضوع فلسطین حساس‌تر و رادیکال‌تر از دولت‌هاست. تظاهرات خیابانی و موج‌های اعتراضی در شبکه‌های اجتماعی مؤید این واقعیت است، اما دولت‌ها که بقای سیاسی خود را در گرو ثبات و رابطه با قدرت‌های جهانی می‌بینند، ترجیح می‌دهند این انرژی اجتماعی را به بیانیه‌خوانی تقلیل دهند و از اقدام عملی بپرهیزند.با توجه به این موانع به نظر میرسد ضروری است دستگاه دیپلماسی در گفت‌وگوهای خود با کشورهای عربی بر این نکته بنیادین تأکید ورزند که جمهوری اسلامی از ظرفیت دفاعی و بازدارندگی مستقل و بومی برخوردار است و در مقام حراست از امنیت ملی خود به هیچ کشور منطقه‌ای نیازمند نیست. تجربه جنگ ۱۲ روزه در برابر دو قدرت هسته‌ای  آمریکا و رژیم صهیونیستی که با پشتیبانی اطلاعاتی و امنیتی ناتو همراه بود، نشان داد ایران توانسته است بدون اتکا به هیچ نیروی خارجی، امنیت و تمامیت ارضی خویش را پاسداری کند. این تجربه باید به‌عنوان سندی راهبردی در پیام‌های رسمی و غیررسمی به همسایگان عرب منتقل شود.

در عین حال، باید روشن شود که ابتکار ایران برای شکل‌دهی به یک ائتلاف امنیتی–نظامی منطقه‌ای نه به‌منظور تأمین امنیت ملی خود، بلکه برای تضمین ثبات و امنیت جمعی در گستره جهان اسلام است. و این گزاره باید هم در دیپلماسی عمومی و هم سیاسی تکرار شود که این دولت‌های اسلامی و عربی هستند که می‌توانند با تعامل و هم‌افزایی از توان و ظرفیت‌های ایران، از دایره انفعال و وابستگی خارج شده و شرافت اسلامی و هویت عربی خویش را در برابر رژیم صهیونیستی احیا کنند.

کدخبر: ۴۴۴۲۳
ارسال نظر