ملک حسینی: اینکه کسانی که از بسیاری منافع برخوردارند، مردم را به مقاومت دعوت کنند، درست نیست
یک عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: اینکه کسانی که از بسیاری منافع برخوردارند، مردم را به مقاومت دعوت کنند، درست نیست. عدالتورزی و تلاش برای احیای حقوق مردم راه شکلگیری انسجام است. باید اجازه داده شود مردم صریح نیازها و گلههایشان را بیان کنند. دست کسانی را خیلی باز کردهایم که بیملاک، همهکاره شدهاند. عامل ضعف ما ترک اولویتهاست.
به گزارش ۲۴ آنلاین، مشروح گفتوگو با آیت الله سید شرفالدین ملکحسینی را در ادامه میخوانید:
حاج آقا! با فرض تداوم وضع موجود در عرصه بینالمللی و بازگشت تحریمهای بینالمللی، در عرصه داخلی چه رشته اقداماتی را برای ارتقاء رضایتمندی مردم از نظام انجام دهیم؟
اولاً یک فرض در آن وجود دارد و آن مسأله بازگشت تحریمها و اتفاقاتی است که علیه میهنمان تکرار شده است. اگرچه این فرض فعلاً واقعگرایانه است، اما یک واقعیت دیگری هم فرادست این واقعیتهاست و آن اینکه زیر سایه سنتهای الهی، جهان رو به تغییر است. شاید خدای متعال اینهمه زیادهخواهی را برای دشمنان ما کافی بداند. بشر تجربههای تکرار شده از فروپاشی قدرتهای ظالم، خصوصاً در اوج قدرتشان، دارد. خدا کند این اتفاق برای دشمنان ما نیز بیفتد.
اما اگر این فرض را بپذیریم، احساس میکنم یکی از رموز دستپاچگی ما در برابر افزایش دشمنیها، این است که اگر بر مدار شعارهای انقلابمان مانده بودیم، آنچنان استحکام اجتماعی و بنیه اقتصادی پیدا کرده بودیم که اصلاً نباید این بهمثابه یک سؤال برایمان ایجاد میشد. معتقدم احیای شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و بازگشت به اصول و آنچه مردم برایش به صحنه آمدند، یک امر انکارناپذیر برای مقاومت در برابر این دشمنیهاست. استقلال بر پایه عزتمندی، آزادی بر پایه عقلانیت و جمهوری اسلامی بر پایه باورهای دینی؛ اگر اینها میبودند، آنچنان بنیههای قویای ایجاد میشد که شاید این سؤال نباید در ذهن ما و جامعه ایجاد میشد.
اما اکنون که این اتفاق افتاده، به نظرم برای شکلدادن یک انسجام که بتواند سدی در برابر دشمن باشد، راههایی وجود دارد: «عدالتورزی» و «تلاش برای احیای حقوق مردم». اگر این دو اتفاق بیفتد، اتفاق خوبی خواهد بود. در جهت آزادی هم باید اجازه داده شود که مردم به شکل صریح نیازها و گلههایشان را بیان کنند. جامعهای که حق داشته باشد نیازها و نارضایتیهایش را بگوید و احساس کند گوش شنوایی وجود دارد، جامعهای نیست که دشمن بتواند آن را مصادره کند.
اتفاق بد دیگری که افتاده، این است که دست کسانی را خیلی باز کردهایم که بیملاک، عزیز، قدرتمند و همهکاره شدهاند. اگر دستهایی که امروز میتوانند به اقتصاد کشور کمک کنند، باز شود و فضا بر کسانی که تنگناها را ایجاد کردهاند و مسائل حزبی و باندی را حاکم کردهاند، تنگ شود، میتوان به سمت «حیات جامع» برای جامعه رسید. باید اندیشهای کنیم تا این حیات جامع محقق شود. باید میدان را به کسانی داد که فکر و طرح دارند و بر پایه مبانی دینی و آرمانهای انقلاب عمل میکنند. آنچه عامل ضعف ما شده و این سؤال را ایجاد میکند، «ترک اولیها و اولویتها» است؛ یعنی کنارگذاشتن انسانهای شایسته و عدم تحکیم اصول و پایهها.
به نظر شما، برای تحکیم وحدت ملی واقعی - و نه شعاری - بهویژه پس از انسجام دوران جنگ دوازدهروزه، چه اقداماتی باید انجام شود؟
این سؤال بهگونهای متمم سؤال قبل است. اگر استقلالی که در انقلاب نامش را بردیم، محقق میشد، خیلی از این اتفاقات رخ نمیداد. آن قوت درونزای جامعه دینی میتواند بسیاری از معماها را حل کند. استقلال یک ملت، در کنار عدالت، میتواند به وحدت برسد. همانطور که حضرت زهرا (س) فرمودند: «والعدل تسکیناً للقلوب»، عدالت مایه انسجام قلبها میشود. بیعدالتی، سرطانی در درون و تشدد و نا همدلی اجتماعی، جذامی آشکار است که جامعه را به ویرانی میکشاند.
حدیثی بود که معنایش را دقیق نمیفهمیدم: «أعدَی عَدُوِّکَ نَفسُکَ الَّتی بَینَ جَنبَیک» (بدترین دشمن تو، جان پنهان در وجود توست). این در مورد کشور تن و روح آدمی بود، اما وقتی عالم بیرون را دیدیم که گویا دشمنان هر کشوری، همان عوامل درونزای آن کشور هستند، معنای آن را فهمیدم. کسانی که باید جامعه را به سمت عدالت و وحدت ببرند، اما نمیبرند، انگار مصونیت جامعه را به دست خود ویران میکنند.
حفظ مصونیت کشور در برابر تمامی نقشهها، منوط به تحقق همین وحدت بر پایه عدالت است. نامش را میخواهید «وحدت ملی» بگذارید یا «وحدت امت»، جنگ بر سر این تعابیر نیست؛ جنگ بر سر رعایت قاعدههایی است که باید در مدار انقلاب صورت بگیرد.
اما یک نکته پایانی که همیشه میگویم و بابت آن گله میشنوم: شعار مقاومت از یک سو و رنج مقاومت از سوی دیگر، غلط است. اینکه کسانی که از بسیاری منافع برخوردارند، مردم مظلومی را که همیشه پایکار انقلاب بودهاند، به مقاومت دعوت کنند، درست نیست. اگر قصه وحدت هم بخواهد به همین شکل باشد که مدعیان وحدت، خودشان باندبازیها و حزببازیهایشان سرپا باشد، اما انتظار داشته باشند مردم پای چنین وحدتی بمانند، ممکن نیست وحدت واقعی و مقاومت واقعی آن زمان شکل میگیرد که به یک باور برسیم که مقاومت باید همگانی شود و از آنچه نامش فتنهگری علیه دین، انقلاب و هویت اجتماعی است، دست کشیده شود. اگر این رخ داد، به نظرم مطلوب شما حاصل میشود.