کدخبر: ۴۷۹۵۱

حمله روزنامه اصولگرا به مدیرمسئول پیشین روزنامه کیهان؛ مهدی نصیری چون از ساختار قدرت بیرون رانده شد، انتقامجویی کرد

نصیری نمونه‌ کلاسیک افراد رانده‌شده از ساختار رسمی قدرت است؛ گروهی که احساس می‌کنند از «نظام نمادین» طرد شده‌اند و در برابر آن به انتقام فکری روی می‌آورند. البته با همان ابزار قبل یعنی نگاه صفر و صدی، اما این‌بار در جهت عکس. در این بین بعید نیست نیاز به دیده شدن، اراده به خودنمایی برای ترمیم سرخوردگی‌ها هم وجود داشته باشد.

حمله روزنامه اصولگرا به مدیرمسئول پیشین روزنامه کیهان؛ مهدی نصیری چون از ساختار قدرت بیرون رانده شد، انتقامجویی کرد

به گزارش ۲۴ آنلاین،‌ روزنامه خراسان نوشت:

مدت‌هاست مواضع مهدی نصیری، سردبیر سابق روزنامه کیهان، به‌شدت مورد نقد طیف‌های مختلف قرار گرفته است؛ شاید کمتر کسی مثل او را می‌توان پیدا کرد که آدم‌هایی با دیدگاه‌های سیاسی و اعتقادی کاملاً متضاد هم، همزمان منتقدش باشند.

نصیری از روزی که با ایده «شاهزاده تاج‌زاده» به‌شدت توسط اصلاح طلبان به عنوان مخاطبان اصلی آن پیشنهاد نادیده گرفته شد تا وقتی‌که برای جنایت‌ های اسرائیل در غزه توجیه فقهی آورد و درنهایت هم در جنگ ۱۲ روزه، فردی بوده که مدام در سراشیبی قرار دارد.

مناظره اخیرش با رضا علیجانی در یوتیوب هم واکنش‌های جالبی درپی داشت؛ به‌خصوص آن‌جا که علیجانی جنایت‌های نتانیاهو و موضع جدی جامعه جهانی علیه اسرائیل را به نصیری یادآوری می‌کند. نصیری، که روزی در دفاع از جمهوری اسلامی تا مرز تکفیر هر صدای متفاوت پیش می‌رفت، اکنون در نقطه‌ای ایستاده است که علیجانی به‌عنوان یک چهره ملی مذهبی از فرانسه به او هشدار می‌دهد سلطنت‌طلبی‌اش باعث انسانیت‌زدایی از او شده است.

کارنامه فکری نصیری، از سردبیری کیهان تا نقد مدرنیته و چند وقت قبل تلاش عجیب برای این‌که نوبل صلح به ترامپ داده شود، جغرافیای ذهنی آدمی است که همیشه در افراط و تفریط بوده؛ کسی که از باور مطلق به جمهوری اسلامی حالا در جایگاه نفرت مطلق رسیده، بی‌آن‌که در هیچ‌یک از دو سو به عقلانیت رسیده باشد.

ماهیت تندروی عوض نمی شود

در تحلیل ذهن افراد تندرو مثل نصیری نخستین جنبه‌ای که خیلی پررنگ است،وجود همیشگی سازوکاری برای تولید قطعیت است. تفکر امثال مهدی نصیری طوری شکل می‌گیرد که حقیقت را نه جریانی پیوسته، پیچیده و چند بعدی، بلکه امری منجمد و نهایی می‌پندارند. در چنین چارچوبی، شک جای خود را به نوعی باور کور می‌دهد و ذهن به جای سبک و سنگین کردن مسائل، همه شواهد را در مسیر تایید آن‌چه باور کرده تفسیر می‌کند. این‌جاست که نصیری از کنار جنایت‌های اسرائیل در غزه، جنایت رضا پهلوی و خیلی چیزهای دیگر نه تنها می‌گذرد بلکه برای هرکدامش انواع توجیهات را می‌تراشد. در ساختار ذهنی نصیری و دیگر چهره‌های مشابه، همواره برساختی از دوگانه‌ خیر مطلق و شر مطلق وجود دارد؛ اگر یک سمت ماجرا شرمطلق جلوه کند، پس می‌توان به هر ترتیبی با آن به مقابله پرداخت، همه دستاوردهایش را نفی کرد و حتی اگر لازم شد طی اتحادی تاکتیکی با دشمنش درصدد لطمه زدن به آن برآمد.

همین منطق مطلق‌نگر دیروز که چند دهه قبل از رسانه‌های مختلف تحت نظر نصیری مثل کیهان در مسیر دفاع بی‌حد از نظام بود، امروز همان‌گونه در خدمت نفیِ افراطی آن قرار گرفته است. در حقیقت با مرور دیروز و امروز او می‌توان گفت تندرو، فقط جهت پیکان را عوض می‌کند، نه ماهیت ذهنی‌اش را.   

گام به‌گام افراطی شدن!

شخصیت‌هایی چون مهدی نصیری، بازتاب ذهن‌هایی‌اند که نمی‌توانند در تعادل زیست کنند چون همیشه اسیر اضطراب هستند؛ اضطرابی که از میل شدید به کنترل محیط سرچشمه می‌گیرد. تندرو بودن در چنین ساختار روانی، نوعی راه‌حل کاذب برای بازگرداندن حس نظم و کنترل به جهانی است که در نگاه آن‌ها آشفته شده. پس فرد در این حالت به‌جای درک پیچیدگی واقعیت، با نادیده گرفتن عقلانیت و پناه به ساده‌سازی مسائل و نوعی جزم اندیشی می‌خواهد اضطراب وجودی‌اش را مهار ‌کند.

در سطح دیگری اما نصیری نمونه‌ کلاسیک افراد رانده‌شده از ساختار رسمی قدرت است؛ گروهی که احساس می‌کنند از «نظام نمادین» طرد شده‌اند و در برابر آن به انتقام فکری روی می‌آورند. البته با همان ابزار قبل یعنی نگاه صفر و صدی، اما این‌بار در جهت عکس. در این بین بعید نیست نیاز به دیده شدن، اراده به خودنمایی برای ترمیم سرخوردگی‌ها هم وجود داشته باشد.

فرمول شناخت افراط و تفریط

تندروی همیشه با هیاهو آغاز می‌شود؛ با لحنی پرحرارت، واژگانی مطلق و قضاوت‌هایی که مجال هیچ اما و اگری نمی‌دهند. افراطی‌ها در هر بحران خود را قهرمان می‌بینند؛ یک افراطی گاردی در برابر دیگران دارد انگار که حقیقت امری است مطلق که فقط او موفق به کشفش شده. در گفتمان چنین ذهنیتی، نقد مساوی با دشمنی است و دفاع از باور به هر قیمتی لازم است. نشانه‌های زبانی و رفتاری این تندروی را می‌شود در ساده‌ترین گفتارها دید. امروز هم در سطح رسانه‌ای می‌توانیم احتمال ظهور نصیری‌های بعدی را رصد کنیم، افرادی که بی‌محابا از نظام دفاع می‌کنند اما استدلال‌شان ضعیف است، نقد را برابر خیانت می‌دانند، از تکثر بیزار هستند، اما به‌خاطر جنس دفاع‌شان در تریبون‌های مختلف ضریب می‌گیرند غافل از این‌که احتمال چرخش جدی‌شان هست و حتی اگر استحاله هم نداشته باشند، لحن و رفتار امروزشان باعث ایجاد دوقطبی می‌شود. افراط، وقتی بدون منطق در لباس وفاداری ظاهر شود، در نهایت علیه همان ارزش‌هایی می‌ایستد که وانمود می‌کند پاسدارشان است چون ذهن خالی از عقلانیت با هر شوکی، دوباره به سوی دیگر افراط می‌لغزد.

کدخبر: ۴۷۹۵۱
ارسال نظر