کدخبر: ۴۱۴۳۱

آموختن تاب‌آوری؛ ذخیره‌ای برای روزهای جنگ / روانشناسان از جای خالی آموزش تاب‌آوری در رسانه‌ها می‌گویند

جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران نه تنها یک واقعه سیاسی و نظامی، بلکه آزمونی بود برای تاب‌آوری روانی جامعه؛ آزمونی که نشان داد فقدان آموزش تاب‌آوری، ما را در برابر ناملایمات شکننده و آسیب‌پذیر کرده است.

آموختن تاب‌آوری؛ ذخیره‌ای برای روزهای جنگ / روانشناسان از جای خالی آموزش تاب‌آوری در رسانه‌ها می‌گویند

به گزارش  آنلاین،  تاب‌آوری به عنوان مهارتی چندوجهی، نه تنها ابزار مقابله با بحران‌های فردی و جمعی بلکه دروازه‌ای برای تبدیل تهدیدها به فرصت‌ها، حفظ همدلی و تقویت انسجام اجتماعی است. به همین دلیل، لازم است این مهارت به صورت نظام‌مند آموزش داده شود تا در مواجهه با بحران‌های آینده، بستر پایداری و امید در جامعه فراهم آید و از بار روانی تحمیل‌شده بر فرد و جمع کاسته شود. این چشم‌انداز ما را فرا می‌خواند تا در نقش رسانه‌ها و نهادهای اجتماعی تجدیدنظر کنیم؛ نقش‌هایی که باید بر پرورش نسلی تاب‌آور و مقاوم متمرکز باشند، نسلی که بتواند در دل بحران‌ها و ناپایداری‌های زمانه، مسیر خود را با امید و آرامش ادامه دهد. ریحانه صبورنژاد، روانشناس و مدرس دانشگاه، در گفت‌وگو با خبرآنلاین بر نیاز به تدوین پروتکل‌های علمی و دقیق در نحوه اطلاع‌رسانی درباره جنگ تاکید می‌کند؛ پروتکل‌هایی که ضمن رعایت صداقت و شفافیت، از انتشار بی‌رویه و آسیب‌زای اخبار ناامیدکننده جلوگیری کنند. او هشدار می‌دهد که پخش مکرر صحنه‌های تلخ، همچون تصویر عروسکی افتاده بر خاک پس از حمله به ساختمان مسکونی، به ویژه در کودکان ترس و وحشت ایجاد می‌کند و می‌تواند روان جامعه را به مخاطره اندازد.

صبورنژاد همچنین بر ضرورت همراه‌کردن اخبار تلخ با پیام‌های امیدبخش و برنامه‌هایی که روحیه مقاومت را تقویت می‌کنند، تاکید دارد تا مخاطبان بتوانند تاثیرات منفی اخبار جنگ را بهتر مدیریت کنند. جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، هشداری است که اهمیت آموزش تاب‌آوری را به عنوان ضرورتی اخلاقی و روانشناختی به ما یادآور می‌شود؛ مهارتی که باید در دل خانواده‌ها، رسانه‌ها و ساختارهای اجتماعی نهادینه گردد تا فرد و جامعه در برابر چالش‌های پیش رو، مقاوم، پایدار و امیدوار باقی بمانند

جنگ میان ایران و اسرائیل یا به عبارت درست «جنگ اسرائیل علیه ایران» کابوسی بود که زمزمه‌ی آن سالیان سال شنیده می‌شود. کابوسی که سرانجام سایه‌ی شومش بر سرمان افتاد. به‌عنوان سوال نخست، آیا چنان‌چه در اخلاق حرفه‌ای روزنامه‌نگاری پروتکلی تحت عنوان پروتکل «چگونگی انتقال و انتشار اخبر مربوط به خودکشی برای کاهش تاثیرات منفی آن بر جامعه» وجود دارد، می‌توان  چنین چیزی را در مورد اخبار جنگ نیز تعریف کرد؟ به عبارت دیگر از منظر علم روانشناسی، پروتکل انتشار اخبار جنگ شامل چه بایدها و نبایدهایی است؟ درواقع فارغ از خط قرمزهای امنیتی، از نظر شما اخبار مربوط به جنگ به چه شکل باید منتقل شوند تا دست کم با تاثیرات منفی کم‌تری همراه باشند؟

ازجمله نکاتی که دست‌اندرکاران رسانه‌ها، چه صداوسیما و چه روزنامه‌ها و چه خبرگزاری‌ها، باید به آن‌ توجه کنند این است که مخاطبان آن‌ها از اقشار گوناگون جامعه‌اند. در نتیجه نمایش صحنه‌های اصطلاحا مکشوف یا انتشار خبرهای منفی و ناامیدکننده باید با احتیاط بسیار صورت گیرد. دقت، شفافیت و صداقت نکاتی‌اند که همه رسانه‌ها ملزم به رعایت آن در امر اطلاع‌رسانی هستند. با این حال نباید فراموش کرد که گرچه «جز راست نباید گرفت» اما «هر راست نشاید گفت.» در واقع هم اخبار و اطلاعات باید منتقل شوند و هم از انتقال حواشی احتمالا آزادهنده این اخبار و اطلاعات باید خودداری شود. این در حالی است که گاهی اوقات در تلویزیون‌مان صحنه‌های به‌شدت دردناکی را مشاهده می‌کنیم که به کرات روی آنتن می‌روند. از جمله تصویر تلخ و تاثربرانگیز عروسکی افتاده بر خاک در پی حمله اسرائیل به ساختمان مسکونی. ما در اتاق درمان به عینه مشاهده کردیم که همین تصویر به عاملی برای ترس و وحشت کودکان تبدیل شده بود. ضمن این که در کنار انتشار چنین خبرهای تلخ و تاثربرانگیزی، باید خبرهایی امیدبخش و برنامه‌هایی برانگیزاننده روحیه مقاومت نیز منتشر شود. خبرها و برنامه‌هایی که می‌توان پادزهر اخبار و اطلاعات منفی و ناامیدکننده نامیدشان. این‌طور زمینه‌ای فراهم می‌شود تا مخاطبی که پای تلویزیون نشسته‌ و تماشاگر برنامه‌های صداوسیما، شاهد هر دو جنبه باشد. چنین فردی شاید بتواند تاثیر خبرهای منفی و تاثربرانگیز را بر خود مدیریت کنند. در کنار این، توصیه ما به افراد محدود کردن زمان وب‌گردی و مطالعه اخبار است. ضمن این که بهتر است منبع خبری‌شان یک یا دو رسانه معتبر باشد تا بی‌شمار رسانه غیرمعتبر و روزانه بیش از یک مقطع یا دو مقطع زمانی را صرف خواندن اخبار نکنند. در نتیجه هم رسانه‌ها، اعم از صداوسیما، روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها باید نکاتی را رعایت کنند و هم افراد به‌عنوان مخاطب و کاربر.

آموختن تاب‌آوری؛ ذخیره‌ای برای روزهای جنگ / روانشناسان از جای خالی آموزش تاب‌آوری در رسانه‌ها می‌گویند

چنان‌چه می‌دانیم اسکن وسواس‌گونه رسانه‌های اجتماعی و وب‌سایت‌ها برای یافتن اخبار بد آن‌قدر رایج است که حتی برای آن واژه‌ای تحت عنوان doomscrolling (شوم‌گردی) ابداع شده است. مبتلایان به این اختلال چگونه می‌توانند اثرات منفی اخبار جنگ را بر روح و روان خود کاهش دهند؟

این موارد باید به صورت موردی بررسی و در مورد هر کدام به صورت جداگانه مشخص شود که فرد به چه علت چنین کاری را انجام می‌دهد؟ به‌عنوان مثال این اتفاقی است که برای برخی افراد، در طول دوره‌های ابتلا به افسردگی رخ می‌دهد. چنین فردی به علت غلبه افکار منفی بر ذهنیتش، به طور مدام در جست‌وجوی اخبار منفی است. در کنار این، شوم‌گردی بیش از هر قشر دیگری در میان نوجوانان دیده می‌شود و این وظیفه ماست که در خصوص عدم فایده این خبرها برای‌شان به آن‌ها آموزش دهیم. درواقع همیشه سیگار، الکل، و مواد مخدر و... نیست که اعتیاد می‌آورند. مغز ما اگر از انجام کاری لذت ببرد، به انجام آن عادت می‌کند. در چنین شرایطی انجام آن کار به هر میزان که باشد برای مغز راضی‌کننده نیست و مدام درخواست لذت بیشتری می‌کند. این پروسه‌ای است که ما برای توصیف آن از واژه اعتیاد استفاده می‌کنیم. این اعتیاد می‌تواند به سیگار، الکل، مواد مخدر یا اعتیاد به وب‌گردی و خواندن اخبار منفی باشد. ‌همه این اعتیادها از یک جنس است و علت آن کنار گذاشته شدن اراده در برابر جست‌وجوی هیجان هرچه بیشتر. ازجمله توصیه‌های رایج در چنین شرایطی، می‌توان از توصیه به داشتن برنامه روزانه، ورزش، فعالیت‌های جنبشی و فعالیت‌های ذهنی و... نام برد.

از جمله انتقادات کارشناسان رسانه به خبرهای رسمی جنگ‌ ۱۲ روزه این بود که تحت عناوینی چون «لزوم حفظ روحیه سلحشورانه» فرصتی برای سوگواری فراهم نیاورند. به عبارت دیگر حفظ روحیه چنان‌ در الویت قرار گرفت  که مصیبت وارد شده بر جامعه و فقدان ناشی از آن به رسمیت شناخته نشد. به نظرتان می‌توان گفت فراهم نشدن فرصتی برای سوگواری جمعی ازجمله اتفاقاتی بود که پس از جنگ ۱۲ روزه رخ داد و خود منجر به افزایش میزان اضطراب و استرس جامعه شد؟

هر سوگی شامل چندین مرحله از انکار تا شوک و غم و افسردگی است. توصیه ما در خصوص هر سوگی، مطابق حکم عرفی و شرعی‌مان، فراتر نرفتن از ۴۰ روز، عزاداری است. ۴۰ روزی که می‌توان آن را صرف دیدن زوایای پیدا و پنهان غم حادث شده و بروز و ظهور هیجانات کرد. به عقیده ما اگر کسی از بروز و ظهور این هیجانات ممانعت کند و اجازه ندهد سوگواری به درستی انجام شود، فرد در شوک باقی خواهد ماند. در چنین شرایطی این که فرد در نهایت مبتلا به افسردگی شود دور از انتظار نیست. با این حال به عقیده من مقارن شدن جنگ ۱۲ روزه با عزای آقااباعبدالله‌الحسین(ع) موجب شد ضمن یادآوری درس‌های واقعه کربلا و عاشورا، فرصتی برای عزاداری فراهم شود. در واقع برای شرکت‌کنندگان در این مراسم فرصتی فراهم شد تا هم بر سوگ آقااباعبدالله‌الحسین(ع) بگریند و هم بر سوگ جان‌های از دست رفته در جنگ ۱۲ روزه. در واقع شوکی که جامعه به واسطه جنگ تجربه کرد در پی این مقارنت فرصتی برای برون‌ریزی یافت.

ما یک جنگ ۱۲روزه را پشت سر گذاشتیم؛ جنگی که به آتش‌بس منجر شد؛ آتش‌بسی که بسیاری از مردم معتقدند شکننده است و هر لحظه احتمال می‌دهند حملات دوباره آغاز شود. از سوی دیگر، افرادی که در قدرت هستند، با ادبیات نظامی صحبت می‌کنند و معتقدند این جنگ هنوز تمام نشده است. به نظر شما این ادبیات نظامی چه‌قدر می‌تواند روی روان مردم اثر بگذارد و مانع از رسیدن به آرامش روانی‌ای که پیش از این حادثه به صورت کم‌وبیش وجود داشت، شود؟

این ادبیات قطعا نیازمند اصلاح است. هرچند این نکته قابل انکار نیست که هشدارهای لازم باید به مردم داده شود. در واقع باید به آن‌ها یادآوری شد که دشمن ما، دشمن ما بوده و خواهد بود و حمله دوباره این دشمن به ما نیز امری دور از ذهن نیست. آن‌چه ما در چنین شرایطی به آن نیازمندیم افزایش تاب‌آوری است. جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، به عقیده من تلنگری برای همه بود و نشان‌مان داد که به چه میزان دچار فقدان تربیت تاب‌آورانه هستیم. ما، چه خودمان و چه فرزندان‌مان، کم‌تحمل و ‌بی‌تامل شده‌ایم. طوری که با کوچک‌ترین اتفاق، دچار بزرگ‌ترین ضربات و آسیب‌ها می‌شویم. درنتیجه، به عقیده من، این موضوعی است که رسانه‌ها نیز باید تمرکز خود را بر آموزش آن بگذارند. این آموزش باید به صورت غیرمستقیم انجام و موجب شود فرد به صرافت تقویت فضائل اخلاقی در وجود خود بیفتد. فضائلی که در روانشناسی مثبت (Positive Psychology) نیز به آن ها اشاره می‌شود. افزایش تاب‌آوری به‌عنوان یک فضیلت اخلاقی موجب می‌شود اگر خدایی نکرده بار دیگر جنگی رخ داد، شاهد عملکردهای فردی و جمعی بهتری باشیم. هرچند نمی‌توان برخی عملکردهای حاکی از همدلی را نادیده گرفت اما باید تاکید کرد افزایش تاب‌آوری منجر به افرایش روحیه همدلانه و موجب تبدیل تهدیدها به فرصت می‌شود.

به عنوان سوال پایانی، چنان‌چه می‌دانیم در مسائل مختلف باید یک کنترل حداقلی وجود داشته باشد. به عبارت دیگر حداقل از نظر فکری این امکان فراهم شود که بتوان پیش‌بینی کرد مثلا روزهای پایانی هفته بارانی خواهد بود. درحالی که اگر باران همین حالا شروع به باریدن کند، بدون آن که پیش‌بینی‌اش کرده باشیم و برایش آماده باشیم و همه برنامه‌های‌مان را به هم بریزد، دچار احساسی ناخوشایند خواهیم شد. زیرا تصور می‌کنیم هیچ کنترلی بر وضعیت نداریم. پایان جنگ نیز چنین احساسی از نبود کنترل را ایجاد کرد. در واقع وقتی جنگی با این شدت آغاز می‌شود و پایان می‌یابد، فرد احساس می‌کند هیچ کنترلی ندارم. آیا این عامل می‌تواند بر تشدید احساس یاس، سرخوvدگی و افسردگی در افراد موثر باشد؟ و آیا می‌توان چاره‌ای برای آن یافت؟

به همین دلیل است که می‌گویم باید در راستای افزایش تاب‌آوری تلاش کرد. شاخه‌های درختی که در سرمای زمستان زیر سنگینی برف خم شده اند اگر نشکنند، با آب شدن برف‌ها، بار دیگر قد راست می‌کنند. افراد تاب‌آور نیز دقیقا چنین عملکردی دارند. آن‌چه ما باید انجام دهیم تقویت تاب‌آوری است تا افراد بتوانند موقعیت‌هایی را که در آن کنترل از دست‌شان خارج می‌شود تاب بیاورند، بتوانند هیجان‌شان را مدیریت کنند و بهترین تصمیم را بگیرند. تاب‌آوری به‌عنوان یک مهارت و سجایای اخلاقی به‌عنوان یک فضیلت، نکاتی هستند که ما از آموزش آن، چه در خانواده و چه در جامعه غافل بوده‌ایم و جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران این نکته را بر ما محرز کرد. 

منبع: خبر آنلاین
کدخبر: ۴۱۴۳۱
ارسال نظر