موسیقی پاپ مبتذل است یا موسیقی اصیل؟
چند وقتی است که سخنان متفاوت جناب ارشد طهماسبی، در بازگویی خاطرهای از استاد بنان، فضای مجازی را پر کرده است؛ خاصه آنجا که روایت میکند بنان، خسته از تکرار آواز در ابوعطا و از «دل ای دل» گفتنهای مکرر، گفته است: «کاش من شماعیزاده بودم.»

به گزارش 24 آنلاین، با تأمل در این گفته، روشن میشود که مقصود بنان نه دلزدگی از موسیقی اصیل بهخودیِ خود، بلکه نقدی جدی به فضای حاکم بر موسیقی اصیل در آن سالهاست؛ نقدی که امروزه، در روزگار ما، جلوهای پررنگتر نیز یافته است. این پرسش از دل همین روایت زاده میشود: ابتذال در کجا نهفته است؟ در موسیقی اصیل ایرانی یا در موسیقی پاپ؟ شاید خطا از آنجا آغاز شد که این دو گونه موسیقی را رقیب یکدیگر پنداشتند؛ حال آنکه هر یک از خاستگاهی جداگانه برآمده و به نیازهایی متفاوت پاسخ میدهند. موسیقی پاپ در بیشتر اوقات کارکردی سرگرمکننده دارد و کمتر داعیهای فراتر از آن میورزد؛ در حالیکه موسیقی اصیل، خود را وارث میراثی سترگ و آیینهی فرهنگ میداند. اما واقعیت این است که آنچه در بسیاری از آثار معاصر این عرصه به گوش میرسد، چیزی جز تکرار نیست: تکرار گوشهها، تکرار آوازها و بازتولید مسیرهایی که بارها پیموده شدهاند.
در عمل، بسیاری از اجراها فراتر از ردیف آوازی نمیروند؛ گویی مخاطب فرضی، تنها همان گروه محدود اهل فن هستند که به تمامی ظرایف و زوایای ردیف اشراف دارند و منتظرند آوازخوانی را در همان چارچوب سنتی بشنوند. این تصور، موسیقی اصیل را از میدان خلاقیت و آفرینش دور کرده است. از سوی دیگر، موسیقی پاپ چون ادعای چندانی ندارد، صادقتر جلوه میکند؛ بیپیرایه و بیتکلف سرگرم میکند و میگذرد. اما موسیقی اصیل، با همهی مدعیانی که در دامن خود پرورانده، بارها ضعفهایش را در پس شعر سترگ شاعران پنهان کرده است. اگر شعر بزرگان ادب ــ از کلاسیک تا معاصر ــ را از بیشتر آثار این حوزه حذف کنیم، چه باقی میماند؟ غالب اوقات نتیجه ناامیدکننده است.
موسیقی اصیل، به مدد حافظ و مولوی و سعدی و... کمبودهای خود را پوشانده است؛ همانگونه که طبیعت سرسبز شمال، فقر و محرومیت مردمان را پنهان میکند، در حالیکه در کویر، فقر بیپرده و عریان رخ مینماید. گویی که فقر در این جغرافیا بیشتر است که لزوما اینگونه نیست.
از همینروست که در فضای امروز، بسیاری کافی میدانند سازی ایرانی به صدا درآید و شعری فاخر بر آن نهاده شود؛ سپس خوانندهای با صدایی دلنشین و بهدور از هرگونه خلاقیت، همان را در شور یا سهگاه یا ابوعطا و... بخواند. همه چیز تمام و کافیست در چنین نگاهی، تنها معیار «فنی خواندن» و «قدرت صدا»ست، و همین اندازه کافی است تا اثری بهعنوان اثر «ارزشمند» شناخته شود و از شائبه ابتذال مبرا گردد.
حال آنکه اگر مخاطب اندکی سواد موسیقایی و ذوق شعری داشته باشد، درمییابد که آنچه میشنود، چیزی جز تکرار مکررات نیست؛ بیهیچ نگاه تازه، بیهیچ نوآوری و بیهیچ ارزش افزودهای.
آسیب چنین نگرشی زمانی پررنگتر جلوه میکند که حتی بر آثار ارزشمند و معدود هنرمندانی که کوشیدهاند در حوزه موسیقی اصیل نوآور و پویا باشند نیز سایه میافکند. این آثار در میان انبوه تکرارها گم میشوند و شنیده نمیشوند؛ چرا که در هیاهوی بسیار برای هیچ، صدای صادق و خلاق مجال بروز نمییابد. از طرف دیگر اگرچه به نظر میرسد در موسیقی پاپ سطحینگری و ابتذال بهمراتب آشکارتر است، اما در موسیقی اصیل نیز ابتذال در چهرهی «تکرار بیخلاقیت» به همان اندازه خطرناک است.
سخنان استاد طهماسبی در بازگویی روایت بنان، در حقیقت جانِ کلام است؛ هشداری روشن برای اهل موسیقی اصیل. اگر گوش شنوا و چشم بینا وجود داشته باشد، میتوان در این نقد صریح، نشانی از حقیقت یافت. اما متأسفانه، بسیاری از فعالان این عرصه، به جای بازاندیشی و بازآفرینی، در حصار مدعیات و تکرارهای خود مأوا گزیدهاند.
نباید فراموش کرد که مخاطبان موسیقی اصیل، در قیاس با موسیقی پاپ، جمعیتی بسیار محدودتر دارند. از همین رو، هرگونه کاستی و ایستایی در این عرصه، بیش از آنکه در پاپ آشکار شود، در اصیل به چشم میآید. بهویژه آنکه در سالهای اخیر، موسیقی پاپ در بزنگاههای اجتماعی، نقشی پررنگتر از موسیقی اصیل ایفا کرده و جایگاه تاریخی آن را کمرنگ ساخته است. برای دریافت این نکته، کافی است نگاهی گذرا به نقش موسیقی چاووش در سالهای نخست انقلاب و نسبت آن با موسیقی پاپ در آن سالها و وضعیت کنونی موسیقی اصیل در تحولات اجتماعی در این سالها و نسبت آن با موسیقی پاپ داشته باشیم.
سخن پایانی آنکه هیچ موسیقی در ذات خود مبتذل نیست؛ آنچه به آن چهره ابتذال یا والایی میدهد، نگرش هنرمند و شیوه مواجهه او با هنر است. موسیقی اصیل ــ بهویژه در بخش آوازی ــ نیازمند بازنگری و بازاندیشی جدی است؛ و این امر با تعدد اجرا و فراوانی مدعیان این عرصه به دست نمیآید وگرنه بیم آن میرود که این عرصه در ورطهی تکرار، حقیقت و ذات هنر خود را در پس ادعاها گم کند.