بلوغ سیاسی و بازطراحی مذاکرات
در شرایط کنونی که منطقه شاهد تحولات بزرگی است و جهان موازنههای خود را بازتعریف میکند، ایران نیز نیازمند بازنگری در سیاست خارجی خویش است. گفتوگو و مذاکره در چنین فضایی نه انتخابی سیاسی بلکه ضرورتی ملی است. هر روز تأخیر در آغاز روند مذاکره، به معنای از دست رفتن فرصتهای اقتصادی و سیاسی تازه است.
اما مسئله فقط آغاز مذاکره نیست، بلکه بازطراحی آن است. بازطراحیای که بر مبنای تجربههای گذشته، منافع امروز و چشمانداز فردا شکل بگیرد.
ایران در سالهای اخیر، در حالی پای میز گفتوگو نشست که طرف مقابل به تعهدات خود پایبند نماند و حتی در ادامه مسیر، بهسوی تقابل و حمله حرکت کرد. این واقعیت را نمیتوان انکار کرد. اما درس آن تجربه، نفی مذاکره نیست، بلکه ضرورت مذاکرهی آگاهانهتر است. باید ساختارهایی برای تضمین تعهدات، هم در سطح حقوق بینالملل و هم در سطح اجماع داخلی طراحی شود. گفتوگو بدون ضمانت اجرایی، قابل اتکا نیست.
اعتماد نباید کور باشد، بلکه باید مبتنی بر سازوکار، برنامه و قدرت ملی شکل گیرد. مذاکرهای که با شناخت متقابل، توان داخلی و پشتیبانی اجتماعی انجام شود، دیگر تکرار اشتباههای گذشته نخواهد بود. تقویت سرمایهی اجتماعیِ ملی برای تقویت گفتمانی ما در مذاکرات ضروری است.
بر خلاف نظر برخی، مذاکره نشانهی عقبنشینی نیست، در حالی که در دنیای امروز اقتدار، در توان حل مسئله است نه در تداوم بحران. کشور قدرتمند کشوری نیست که هیچکس با او حرف نزند، بلکه کشوری است که میتواند در اوج اختلاف، گفتوگو را مدیریت کند و از آن برای تأمین منافع ملی استفاده کند. مذاکره، ادامهی مقاومت است اگر از موضع عقلانیت و اقتدار انجام شود.
در این میان، موضوع مذاکره با آمریکا جایگاه ویژهای دارد. رفتار غرب زیر سایهی رفتار آمریکا تعریف میشود. به تجربه دریافتهایم طراحی گذشته پاسخگوی منافع ما نبوده است. سالهاست گفتوگوها به شکل غیرمستقیم انجام شده، اما واقعیت این است که بخش مهمی از گرههای اقتصادی، بانکی و انرژی ایران بدون گفتوگوی مستقیم باز نمیشود.
مذاکرهی مستقیم به معنای تسلیم یا وابستگی نیست؛ بلکه به معنای شفافیت و کنترل بیشتر است. وقتی مذاکره از مسیرهای غیررسمی پیش میرود، دیگران واسطهی منافع خود میشوند، نه منافع ما. گفتوگوی مستقیم یعنی بازگرداندن کنترلِ گفتوگو به دست خودمان. این گفتوگو باید از موضع عزت، حکمت و مصلحت باشد. با شناخت دقیق از اهداف اقتصادی، امنیتی و انسانی ایران. ما باید بدانیم چه میخواهیم و چه تضمینهایی مطالبه میکنیم. با چنین رویکردی، گفتوگوی مستقیم نه تهدید، بلکه فرصت است.
پیشنیاز چنین مسیری، اجماع داخلی و شفافیت با مردم است. هیچ مذاکرهای در جهان پایدار نمیماند مگر آنکه پشتوانهی اجتماعی داشته باشد. باید در داخل کشور به نقطهای از تفاهم برسیم که سیاست خارجی، اسیر رقابت جناحی نشود. مردم باید حس کنند مذاکره برای بهبود زندگی آنان است، برای آرامش، اشتغال، ثبات و رشد. هر توافقی که این پیوست توسعهای را نداشته باشد، عمر کوتاهی خواهد داشت.
ایران امروز در آستانهی بازتعریف نقش خود در منطقه است. اگر سیاست خارجی بر مدار توسعه بازسازی شود، بطور مثال بر محور انرژیهای نو، ترانزیت، همکاریهای منطقهای و پیوند با بازارهای جهانی باشد، میتواند ما را تبدیل به بازیگر ثباتساز کند.
دیپلماسی توسعه همان مسیر آینده است. راهی که هم منافع ملی را حفظ میکند و هم شأن ایران را در نظام جهانی ارتقا میدهد.
مذاکره اگر درست طراحی شود، نشانهی بلوغ سیاسی است. ما باید از تجربههای سخت عبور کنیم و یاد بگیریم از هر شکستی پلی برای پیشرفت بسازیم.
ایران ملتی است که بارها نشان داده در بزنگاهها، راه عقلانیت را برگزیده است. اکنون نیز زمان آن رسیده که با چشمانی باز، با صدایی واحد و با برنامهای روشن، گفتوگوی سازنده را پیش ببریم، نه از سر ترس، بلکه از سر اطمینان به قدرت و آیندهی خود.