کدخبر: ۴۴۲۶۱

قطر دیگر همچنان می‌تواند نقش میانجی را بازی کند؟

حملات اخیر به خاک قطر یک «لحظه بحرانی» در نظم امنیتی خلیج فارس به شمار می‌رود. آنچه تا دیروز صرفا یک کشور میانجی و امن تلقی می‌شد، اکنون به میدان برخورد قدرت‌های منطقه‌ای تبدیل شده است.

قطر دیگر همچنان می‌تواند نقش میانجی را بازی کند؟

به گزارش 24 آنلاین، بهمن اکبری در یادداشتی با عنوان «سیلی محکم بر چهره ثبات قطر» در روزنامه اعتماد نوشت:

قطر در دو دهه اخیر توانسته است جایگاه ویژه‌ای به عنوان میانجی‌گر بحران‌های منطقه‌ای کسب کند. اما دو تحول اخیر، یعنی حمله موشکی ایران به پایگاه العُدید و حمله اسراییل به دوحه با هدف ترور رهبران حماس، تصویری تازه و شکننده از «امنیت» در این کشور ارایه می‌دهد. این یادداشت مقاله با بهره‌گیری از داده‌های رسانه‌ای معتبر (از جمله اکونومیست) و پژوهش‌های دانشگاهی، نشان می‌دهد که ثبات قطر در معرض تهدیدات نوظهور قرار گرفته و این امر نه تنها سیاست خارجی دوحه بلکه ساختار امنیتی شورای همکاری خلیج فارس را نیز با چالش‌های جدید روبرو ساخته است.

سرآغاز 

قطر از آغاز دهه ۲۰۰۰ تلاش کرده است سیاست خارجی خود را بر مبنای «میانجیگری فعال» و میزبانی بازیگران متعارض تنظیم کند. این سیاست ضمن تقویت پرستیژ دیپلماتیک قطر، نوعی «ثبات نمادین» را نیز به تصویر کشیده است. اما حوادث اخیر، به‌ویژه حمله موشکی ایران به پایگاه امریکایی العُدید و سپس حمله هوایی اسراییل به دوحه، این تصویر را به‌شدت خدشه‌دار کرده است. پرسش اصلی این یادداشت مقاله آن است که: «حملات مستقیم به خاک قطر چه پیامدهایی برای امنیت ملی، جایگاه منطقه‌ای و سیاست خارجی این کشور دارد؟»

چارچوب نظری مقاله

برای تحلیل این تحولات از دو رویکرد نظری استفاده می‌شود: 

۱- نظریه امنیتی کپنهاگ (Barry Buzan et al., 1998) برای تبیین چگونگی «امنیتی‌شدن» مسائل سیاسی و دیپلماتیک در فضای خلیج فارس.

۲- نظریه میانجیگری در روابط بین‌الملل (Zartman, 2008; Bahgat, 2020) برای فهم تأثیر حملات نظامی بر مشروعیت و ظرفیت قطر در ایفای نقش میانجی.

بررسی و تحلیل تحولات اخیر 

نخست؛ حمله ایران به پایگاه العُدید

این حمله در چارچوب پاسخ متقابل تهران به حضور نظامی امریکا تحلیل می‌شود. از منظر قطر، این رخداد نشان داد که خاک آن کشور صرفا میزبان قدرت‌های خارجی نیست بلکه خود می‌تواند هدف حملات منطقه‌ای قرار گیرد. این امر تضادی آشکار میان «ثبات نمادین» و «امنیت واقعی» قطر ایجاد کرده است.

دوم؛ حمله اسراییل به دوحه

برخلاف حمله ایران که هدف آن یک پایگاه نظامی بود، حمله اسراییل به یک محله مسکونی دوحه و رهبران حماس مستقر در آنجا صورت گرفت. این رخداد ضربه‌ای است به سیاست خارجی قطر که بر «پناه دادن به بازیگران مساله‌ساز» و «میانجیگری در بحران‌ها» استوار بوده است. در سطح منطقه‌ای، این حمله موجب نگرانی دیگر کشورهای خلیج فارس از «بی‌مهاری اسراییل» و احتمال سرریز جنگ به فضای خلیج فارس شده است.

پیامدها برای قطر و شورای همکاری خلیج فارس

-. بازتعریف امنیت در قطر:  ثبات قطر دیگر صرفا به توان اقتصادی یا روابطش با امریکا و عربستان وابسته نیست، بلکه به میزان آسیب‌پذیری‌اش در برابر تهدیدات مستقیم منطقه‌ای گره خورده است.

۲- چالش برای سیاست میانجیگری:  قطر ممکن است به دلیل ناامنی داخلی، توان و مشروعیت لازم برای میزبانی مذاکرات گروه‌های مقاومت یا دولت‌های متخاصم را از دست بدهد.

۳- پیامدهای شورای همکاری:  حمله اسراییل به دوحه می‌تواند انسجام نسبی اخیر در شورای همکاری را دوباره تهدید کند و پرسش‌هایی درباره میزان توانایی این شورا در تأمین امنیت اعضا ایجاد کند.

۴- پیامدهای ژئوپلیتیکی گسترده‌تر:  گسترش درگیری ایران- اسراییل به خاک قطر به معنای ورود رسمی خلیج فارس به معادلات مستقیم این جنگ است؛ موضوعی که پیامدهای اقتصادی و سیاسی گسترده خواهد داشت.

و در پایان 

حملات اخیر به خاک قطر یک «لحظه بحرانی» در نظم امنیتی خلیج فارس به شمار می‌رود. آنچه تا دیروز صرفا یک کشور میانجی و امن تلقی می‌شد، اکنون به میدان برخورد قدرت‌های منطقه‌ای تبدیل شده است. ثبات قطر، به‌مثابه سرمایه اصلی سیاست خارجی آن، به‌طور جدی زیر سوال رفته و تداوم نقش میانجیگری این کشور با ابهام روبروست. در سطحی کلان‌تر، این تحولات نشان می‌دهد که شورای همکاری خلیج فارس نیازمند بازتعریف دکترین امنیت جمعی خود است تا بتواند در برابر تهدیدات پیچیده‌تر منطقه‌ای واکنش موثر نشان دهد.

کدخبر: ۴۴۲۶۱
ارسال نظر