سردار علایی: فروردین ۱۴۰۲ پسر شاه را به اسرائیل بردند و آمادهاش کردند تا جایگزین نظام فعلی شود
استاد دانشگاه و تحلیلگر نظامی سیاسی و از فرماندهان ارشد دوران دفاع مقدس در جنگ تحمیلی گفت: پسر شاه را در فروردین ۱۴۰۲ به اسرائیل بردند و در آنجا به عنوان جایگزین به مردم ایران معرفی کردند.

به گزارش 24 آنلاین، حسین علایی در میزگرد آنلاین «پس از نبرد ۱۲ روزه؛ اقدامات محتمل اسرائیل-آمریکا و بایستههای پیشاروی ایران» گفت: مسئله مهم این است که آیا اسرائیل در این جنگی که آغاز کرده، ابزار آمریکا برای جنگ بوده است یا اینکه اسرائیل، آمریکا را به سمت جنگ کشانده است؟ آیا آمریکا بهدنبال حل مسئله اسرائیل از طریق مذاکره بوده است؟
اهم اظهارات وی در ادامه میآید؛
* آنچه مشخص است اینکه آمریکا، برنامه مذاکره را تنظیم میکرد؛ ولی بهجای مذاکره، صرفاً خواستهای را از ایران مطرح میکرد که باید آن را بپذیرد. یعنی زمان مذاکره، زمانی بود برای آنکه ایران اعلام کند خواسته آمریکا را پذیرفته است. خواسته آمریکا نیز این بود که ایران صنعت هستهای خود را کنار بگذارد و غنیسازی صفر را ــ که به معنای کنار گذاشتن کامل صنعت هستهای است ــ بپذیرد و خود، این صنعت را جمعآوری کند تا مأمورین آمریکایی وارد ایران شده و مجموعههای فوردو، نطنز و سایر مراکز را منهدم کنند. حرفی که ترامپ از روز نخست ریاستجمهوریاش آن را پیگیری میکرد.
* به نظر میرسد که از همان زمان، برنامه جنگ علیه ایران کلید خورد و اجرای آن در دستور کار قرار گرفت. چرا که از دید بنده، جنگ علیه ایران را اسرائیل از حدود ۲۰ سال پیش برنامهریزی کرده بود و بهدنبال یافتن زمان مناسب آن میگشت.
* هم اسرائیل و هم آمریکا سالیان درازی است که برای برنامه جنگ، اطلاعات گوناگونی را از ایران جمعآوری کردهاند: اینکه به کجاها باید حمله کنند، چه کسانی را باید از بین ببرند، و روی این موارد، کار کردهاند. به نظر میرسد اسرائیل از حدود ۳۰ سال پیش، دستگاه موساد را علیه ایران فعال کرده و شبکهای عظیم از جمعآوری اطلاعات را سازماندهی کرده است؛ بهویژه از طریق اطلاعات آشکار، ابزارهای الکترونیکی، فناوریهای ماهوارهای و سایر فناوریهای مدرن، این اطلاعات را جمعآوری کرده است.
* سازمان سیا (CIA) نیز چنین فعالیتهایی را انجام داده است. اما مهمترین مسئله، سازماندهی برای جنگ بود که از سالها پیش توسط اسرائیل و آمریکا هماهنگ شده بود. هر دو تمرینهای لازم برای این عملیات را انجام داده بودند. خود آمریکاییها اعلام کردهاند که برای حمله مستقیم به تأسیسات هستهای ایران، هواپیماهای مناسب و طرح عملیات را از سالها پیش فراهم کردهاند و رزمایشهای مختلفی را با شبیهسازی، در خاک آمریکا انجام دادهاند.
* در زمان ریاست جمهوری جو بایدن بود که اعلام شد ایالات متحده در صحرای نوادا، حدود یکسالونیم پیش، از هواپیماهای B-۲ برای استفاده علیه تأسیسات هستهای ایران و بهطور خاص برای بمباران فوردو و نطنز استفاده خواهد کرد و تمرینهای لازم را در همانجا انجام داده است. همچنین بمبهای سنگرشکن و کوهشکن را نیز طراحی و تولید کردهاند تا این هواپیماها در زمان لازم، از آنها استفاده کرده و حمله را آغاز کنند.
* با این حال، آنها میدانستند که مسئله مهمتر، واکنش ایران به چنین حملهای خواهد بود. به همین دلیل، برای مقابله با واکنش ایران، سامانههای پدافندی بسیار مدرنی را در اسرائیل مستقر کردند که مهمترین آنها سامانههای پدافند موشکهای بالستیک بود. چیزی که در میان مردم زیاد شنیده شده، سامانه «گنبد آهنین» است.
* مسئله مهم این است که در برنامهای که از زمان روی کار آمدن ترامپ در دوره جدید آغاز شد، آیا این آمریکاییها بودند که تصمیم به جنگ گرفته بودند یا اسرائیل؟ برداشت من این است که ترامپ از ابتدا طرحی را تهیه کرده بود که بر اساس آن، ایران باید توان هستهای خود را کنار بگذارد؛ یا بهدست خود، این کار را انجام دهد و به تعبیر نتانیاهو، «سبک لیبی» را بپذیرد. به این معنا که ایران کلیه تأسیسات هستهای خود را جمعآوری کند و آمریکا و اسرائیل تأیید کنند که این تأسیسات دیگر وجود ندارند. نتانیاهو بر «سبک لیبی» تأکید میکرد؛ یعنی کارخانهها، تجهیزات و زیرساختها بهطور کامل برچیده شده و تحویل آمریکا شوند.
* ایران در ابتدا تصور میکرد که منظور از مذاکره، رسیدن به توافقی متوازن است؛ یعنی در حالی که آنها از غنیسازی صفر سخن میگویند، ایران نیز در مذاکره بتواند حقوق هستهای خود را که در چارچوب NPT برای همه کشورها به رسمیت شناخته شده است، تثبیت کند. ایران بهدنبال آن بود که همانند توافق برجام، حق فعالیتهای صلحآمیز هستهای را حفظ کند و غنیسازی در حد ۳.۶۷ درصد که در برجام نیز پذیرفته شده بود، ادامه یابد.
* در نتیجه، برنامهریزی ترامپ از روز نخست ریاستجمهوریاش بر این اساس بود که مسئله هستهای ایران را بهزعم خود «حل» کند. به این معنا که یا توافقی حاصل شود که کل صنعت هستهای ایران جمع شود و ایران فقط خواستههای آمریکا را بپذیرد، یا گزینه جنگ. عبارت «جنگ» را ترامپ بارها تکرار میکرد، و در این میان، ایران با حسن نیت، بهدنبال آن بود که از طریق مذاکره مسائل را حل کند. آمریکاییها تصور میکردند که ایران پای میز مذاکره حاضر نخواهد شد و خود این بهانه کافی را به آمریکا و اسرائیل میداد که اجتناب ایران از مذاکره را بهانه ای برای حمله قرار دهند. زمانی که ایران مذاکره را پذیرفت سناریو اول مدنظر آمریکا و اسرائیل رنگ باخت چرا که ایران گفتوگو را پذیرفت. ایران میدانست که مذاکره آنها طرحی برای توافق نیست بلکه برنامه آنها برای دیکته کردن نظر خود به ایران است اما با این وجود ایران در محاسبه ای درست این گفتوگوها را آغاز کرد. زمانی که ایران پشت میز مذاکره حاضر شد آمریکاییها برای توافق زمان دوماهه تعیین کردند که در حقیقت تلاشی برای شروع جنگ بود و برای اینکه بتوانند برای مدت محدودی ایران را تحت فشار قرار دهند تا توافق را بپذیرد و سپس گزینه جنگ را اجرایی کنند.
* پرسش اصلی دیگر این است: آیا اقدام اسرائیل و آمریکا به این دلیل بود که وقتی از مسیر مذاکره نتوانستند ایران را وادار کنند که با دست خود صنعت هستهایاش را جمع کند و به غنیسازی صفر برسد، تصمیم گرفتند بهطور نظامی وارد عمل شوند؟
* ابزار روانی و تبلیغاتی آنها شامل شبکههایی مانند «اسرائیل اینترنشنال»، «منوتو»، «صدای آمریکا»، و حتی تغییر مسیر رسانههایی مانند بیبیسی فارسی بود. وقتی فعالیت این شبکهها را در آن ایام بررسی میکنیم، میبینیم ساعت کار خود را یکباره افزایش دادند و منتظر وقوع یک رویداد عظیم در ایران بودند.
* آنها از قبل از سال ۱۴۰۲ برای این عملیات برنامهریزی کرده بودند و حتی جایگزین را نیز مشخص کرده بودند. پسر شاه را در فروردین ۱۴۰۲ به اسرائیل بردند و در آنجا به عنوان جایگزین به مردم ایران معرفی کردند. او را به دیوار ندبه بردند و آن فرد ضد ایرانی را آماده کردند تا جایگزین نظام فعلی شود و در واقع انتقام خود را از انقلاب اسلامی، که مردم با کنار زدن نظام سلطنتی رقم زده بودند، بگیرند. هدف آنها این نبود که اجازه دهند حتی مخالفین ایرانی در یک فرآیند دموکراتیک پیش بروند، بلکه میخواستند پسر شاه، نظام پادشاهی، و یک فرآیند غیردموکراتیک جایگزین شود.
* جالب اینجاست که تمام کسانی که اسرائیل انتظار داشت از او حمایت کنند – چه در داخل، چه در خارج کشور، حتی زندانیان سیاسی و افراد شاخص خارجنشین – چنین نکردند. حتی انسان بزرگی مانند دکتر سروش، از تعبیری مانند «پیرکودک» برای آن کسی استفاده کرد که اسرائیلیها برای جایگزینی معرفی کرده بودند.
* وقتی اسرائیل چنین وضعیتی را دید – که مردم جنگ را علیه ایران تلقی کردند و حول هویت ایرانی علیه جنگ ایستادند – به نظرم دچار یک ابهام بزرگ شد. از سوی دیگر، آمریکا نیز وارد جنگ شد. پهپادهای بیسرنشین را از داخل خود آمریکا پرواز دادند و با ۱۲۵ هواپیما به نطنز و فردو حمله کردند. خب اگر قرار بود فقط این باشد، باید همانطور که تأسیسات هستهای را زدند، اعلام میکردند مأموریت تمام شد. اما چرا جنگ را تمام نکردند بعد از حمله به فردو، نطنز و اصفهان؟ چون هدف بالاتری داشتند.
* با وجود آسیبهای فراوانی که ایران دیده بود، این موضوع باعث شد اسرائیلیها به این نتیجه برسند که قدرت واکنش ایران بسیار بالاست. به همین خاطر، ترامپ تقاضای آتشبس کرد. و ایران که از ابتدا گفته بود اگر اسرائیل و آمریکا حمله نکنند، ما هم حمله نخواهیم کرد، همین استراتژی را در پیش گرفت و جنگ به پایان رسید