کودکان فلوجه: معمای پزشکی در قلب جنگ عراق
«بهصراحت بگویم، هیچ شکی وجود ندارد که صدام حسین اکنون سلاحهای کشتار جمعی در اختیار دارد. هیچ شکی نیست که او در حال انباشت این سلاحها برای استفاده علیه دوستان، متحدان و خود ماست.» اما واقعیت ساده این بود که رئیسجمهور عراق هیچ سلاح کشتار جمعی نداشت و چنین سلاحهایی را نیز برای استفاده علیه کسی جمعآوری نمیکرد. با این حال، همین «سلاحهای خیالی کشتار جمعی» بهانهای شد برای جنگی که به دنبال خود اشغال پرهزینه، ناشیانه و خشن عراق را به همراه داشت — اشغالی که جعبه پاندورایی از خونریزی، آوارگی، تروریسم و استبداد را گشود. و آن جعبه هنوز بسته نشده است. او یکی از قاطعترین و پرشورترین مدافعان تغییر رژیم در عراق بهشمار میرفت — شاید ماندگارترین و در عین حال تاریکترین میراث او. یکی از میراث حمله به عراق معمای کودکان فلوجه است.
دیک چنی، که روز سهشنبه گذشته در سن ۸۴ سالگی درگذشت، بیتردید یکی از قدرتمندترین و بانفوذترین معاونان رئیسجمهور در تاریخ آمریکا بود. او در دوران ریاستجمهوری پسر او، جورج دبلیو. بوش، بهعنوان معاون رئیسجمهور در جریان تهاجمهای آمریکا به افغانستان و عراق خدمت کرد. او در سخنرانی خود در همایش سالانه کهنهسربازان جنگهای خارجی در اوت ۲۰۰۲ گفت:
«بهصراحت بگویم، هیچ شکی وجود ندارد که صدام حسین اکنون سلاحهای کشتار جمعی در اختیار دارد. هیچ شکی نیست که او در حال انباشت این سلاحها برای استفاده علیه دوستان، متحدان و خود ماست.» اما واقعیت ساده این بود که رئیسجمهور عراق هیچ سلاح کشتار جمعی نداشت و چنین سلاحهایی را نیز برای استفاده علیه کسی جمعآوری نمیکرد. با این حال، همین «سلاحهای خیالی کشتار جمعی» بهانهای شد برای جنگی که به دنبال خود اشغال پرهزینه، ناشیانه و خشن عراق را به همراه داشت — اشغالی که جعبه پاندورایی از خونریزی، آوارگی، تروریسم و استبداد را گشود. و آن جعبه هنوز بسته نشده است. او یکی از قاطعترین و پرشورترین مدافعان تغییر رژیم در عراق بهشمار میرفت — شاید ماندگارترین و در عین حال تاریکترین میراث او. یکی از میراث حمله به عراق معمای کودکان فلوجه است. نشریه نیشن در مقاله ی مفصلی در سال ۲۰۲۰ به جزییات این موضوع پرداخته بود.
کودکان فلوجه: معمای پزشکی در قلب جنگ عراق
از زمان تهاجم سال ۲۰۰۳، پزشکان در فلوجه گزارش دادهاند که نقصهای مادرزادی در میان کودکان شهر بهطور چشمگیری افزایش یافته است — و تا امروز هیچکس نمیداند چرا.
سه سال پس از محاصره فلوجه توسط سربازان آمریکایی، دکتر سمیرا علانی، متخصص کودکان عراقی، متوجه مشکلی در بخش زایمان شد. زنان نوزادانی به دنیا میآوردند که اندامهایشان از شکم بیرون زده بود یا پاهایشان به هم چسبیده بود، همچون دم پری دریایی. بعضی پوستهایی داشتند شبیه فلس مار، و برخی دیگر در حالی به دنیا میآمدند که به سختی برای نفس کشیدن تقلا میکردند. هیچکس نمیدانست مشکل از چیست، و تقریباً هیچکس نیز تلاشی برای یافتن پاسخ نمیکرد. سال ۲۰۰۷ بود — اوج خشونتهای سیاسی و فرقهای که پس از تهاجم و اشغال عراق توسط آمریکا به راه افتاده بود. فلوجه، جایی که علانی در آن زندگی و کار میکرد، یکی از ناپایدارترین و غیرقابلدسترسیترین شهرهای جهان به شمار میرفت.
خبر نوزادان بیمار از راهروهای بیمارستان به خانهها رسید و در میان زنان فامیل و همسایهها دهان به دهان شد. انتصار حسین، خانهداری از فلوجه، از طریق یکی از اقوامش که از بخش زایمان بازگشته بود، از این ناهنجاریها باخبر شد. او به یاد میآورد: «زنی بود که کودکی با دم به دنیا آورده بود، و دیگری بچهای با چهرهای شبیه خرگوش.»
به گفته حسین، بیماری به خانواده خودش نیز سرایت کرد: یکی از زنبرادرهایش نوزادی بدون استخوان جمجمه به دنیا آورد که بلافاصله پس از تولد جان باخت. زنبرادر دیگرش دو بار سقط جنین داشت و سپس کودکی با سری بهشدت متورم به دنیا آورد — او هم درگذشت.
بهزودی موضوع کودکان فلوجه به دغدغه نشستهای قبیلهای و اتحادیه پزشکان استان تبدیل شد. بسیاری از ساکنان گمان میکردند که حملات گسترده آمریکا علیه شهر، نقشی در بروز این ناهنجاریها داشته است. دومین حمله، که از اوایل نوامبر ۲۰۰۴ آغاز شد، مرگبارترین نبرد در طول جنگ آمریکا در عراق بود — محاصرهای ششهفتهای که هزاران عراقی و دهها آمریکایی را کشت و بیشتر شهر را به ویرانه تبدیل کرد.
در سراسر عراق، تهاجم آمریکا موجی از خشونت علیه پزشکان به راه انداخته بود — ثروت نسبی و جایگاه اجتماعی آنان، هدف آسانی از آنان ساخته بود. تا سال ۲۰۰۷، زمانی که علانی به نقصهای مادرزادی در فلوجه پی برد، انجمن پزشکی عراق تخمین زد که نیمی از پزشکان ثبتشده کشور مجبور به فرار شدهاند. آنان که مانده بودند هم، با خطر بازداشت، ربایش و ترور مواجه بودند، در کنار واقعیت تلخ کمبود دارو، تجهیزات، آب و برق.
علانی به یاد میآورد: «احساس میکردیم چیزی اشتباه است — اما کاری از ما برنمیآمد.»
همکار او، منتها علوانی، متخصص طب جنین، هم به وجود مشکل باور داشت. هر دو از اواخر دهه ۱۹۹۰ در بیمارستان کار میکردند و معتقد بودند که پس از تهاجم آمریکا، تعداد نقصهای مادرزادی بهمراتب بیشتر شده است. علانی بهصورت مخفیانه شروع به ثبت این موارد کرد و علوانی از نوزادان عکس میگرفت. علانی فرمهایی برای ثبت ناهنجاریها طراحی کرد و در بخشهای مختلف بیمارستان توزیع نمود. بسیاری از همکارانش بدبین بودند. او گفت: «برخی فکر میکردند بیفایده است. البته اشتباه میکردند. با این مستندسازی، توجه تمام جهان را جلب کردیم.»
ثبت خودجوش علانی سرآغاز تلاش چندساله و ناتمام برای مستندسازی و بررسی جنجالیترین معمای پزشکی جنگ عراق بود: افزایش ادعا در نقصهای مادرزادی که به گفته پزشکان محلی، پس از تهاجم ۲۰۰۳ آغاز شد و تا امروز ادامه دارد.
مسئله اصلی این است که آیا فعالیتهای نظامی آمریکا در فلوجه در بروز این ناهنجاریها نقش داشتهاند یا نه — احتمالی که این بحران بهداشتی محلی را به موضوعی بینالمللی و سیاسی-علمی بدل کرده است. سالهاست که بحثها بر سر فلوجه عمدتاً بر سر استفاده از مواد سمی احتمالی در تسلیحات آمریکا، بهویژه اورانیوم ضعیفشده، متمرکز بوده است. با این حال، این بحث گستردهتر و شاید نگرانکنندهتر را نادیده گرفته است: تأثیرات درازمدت جنگ شهری بر سلامت غیرنظامیان و خطر سیاسیشدن علم و پزشکی در دوران جنگ.
وزارت دفاع آمریکا به بیشتر پرسشهایی که نشریه نیشن درباره ادعاهای افزایش شمار نوزادان دچار نقص مادرزادی در فلوجه مطرح کرده بود، پاسخی نداد. این وزارتخانه تنها سندی با عنوان «سیاست پاکسازی زیستمحیطی خارج از ایالات متحده» را ارائه کرد که در آن آمده است:
«وزارت دفاع هیچ اختیار یا بودجهی عمومی برای انجام پاکسازی زیستمحیطی خارج از خاک ایالات متحده ندارد.»
در این سند همچنین تصریح شده که وزارت دفاع «هیچ اقدامی برای جبران آلودگیهای زیستمحیطی ناشی از درگیریهای نظامی انجام نمیدهد.»
از سوی دیگر، دولت عراق اعلام کرد که ایالات متحده از زمان تهاجم، در رسیدگی به مشکلات زیستمحیطی و بهداشتی کشور منابع ارزشمندی در اختیارش قرار داده است. جاسم عبدالعزیز همادی الفلاحی، معاون وزیر بهداشت و محیط زیست عراق گفت:
«آمریکا از ما حمایت میکند... نه تنها در زمینهی تشعشع ها، بلکه در زمینهی تغییرات اقلیمی و آلودگی منابع آبی نیز.»
با این حال، بیش از هفده سال پس از تهاجم آمریکا، معمای کودکان فلوجه همچنان روح عراق را میآزارد. تقریباً هر جنبهای از داستان نقصهای مادرزادی در این شهر، همچنان مورد اختلاف است. هرچند تصاویر و گزارشهای مربوط به کودکان فلوجه از سالنهای سازمان جهانی بهداشت و صفحات مجلات علمی گرفته تا یادداشتهای داخلی پنتاگون و پلاکاردهای راهپیماییهای ضدجنگ دست به دست شدهاند، دکتر علانی و همکارانش هنوز در یک مرکز کوچک و کمامکانات برای نقصهای مادرزادی فعالیت میکنند — اکنون در حالی که کودکانی را درمان میکنند که والدینشان خود در زمان تهاجم آمریکا کودک بودهاند.
صبحی گرم در سپتامبر ۲۰۱۹، بیش از نیمدوجین زن بیرون از ساختمانی در محوطه بیمارستان زنان فلوجه، کنار رود فرات، منتظر بودند. برخی تنها نشسته بودند و کودکان یا نوههایشان را در آغوش داشتند؛ برخی دیگر ایستاده با یکدیگر روبوسی میکردند.
در میان آنان سمیرا احمد بود که گفت نوهی نوزادش، مرام، از زمان ترخیص از بیمارستان چند ماه پیش، در تنفس مشکل دارد. مرام نخستین فرزند عروسش بود، پس از دو بارداری نافرجام. همان روز، متخصص قلب کودکان سوراخ کوچکی در قلب مرام پیدا کرد.
در همین زمان، دکتر سمیرا علانی از خانهاش در مرکز فلوجه به سوی بیمارستان رانندگی میکرد. در مسیر از برابر فروشگاههای لباس و سبزیفروشیها گذشت، از کنار یک مغازه برگرفروشی و دکههای چای کنار خیابان که پیرمردها در کنار قوریهای جوشان و استکانهای کوچک نظارت میکردند.
اواخر تابستان در عراق فصل خرماست؛ و سینیهای پر از این میوه شیرین در گوشهوکنار خیابانها چیده شده بود. داربستهایی اطراف برخی از مساجد مشهور شهر برپا بود، منارههای سوراخشده از گلوله یادگار سالهای نبرد.
رفتوآمد روزانهی علانی همیشه اینقدر آسان نبود. در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶، زمانی که نیروهای آمریکایی فلوجه را اشغال کرده بودند، خیابانها چنان پر از ایستهای بازرسی نظامی بود که او ناچار بود مسیر دو مایلی از خانه تا بیمارستان را پیاده طی کند.
در اوایل ۲۰۱۴، هنگام قدرتگیری داعش، او با اضطراب از کنار جنگجویان نقابدار عبور میکرد تا خود را به محل کار برساند. خانه و بیمارستانش بارها بمباران شدهاند، اما او هرگز از پای ننشست — نه آن زمان و نه امروز.
اندکی پس از ساعت هشت صبح، علانی جلوی مرکز نقصهای مادرزادی توقف کرد. زن کوتاهقامت و زاویهدار، هنگام راه رفتن اندکی به جلو خم میشود، انگار همیشه در شتاب رسیدن است. او در کلینیک را گشود و با گامهای کوتاه و مصمم از روی چمنهای زردشده گذشت، از کنار مردانی که سیگار بهدست در انتظار خبر از همسرانشان بودند عبور کرد، و وارد بخش نوزادان شد، جایی که بر بالین نوزادی به نام محمد خم شد.
او دو هفته پیش با کیسهای بزرگ در پشت سرش به دنیا آمده بود که بخشی از مغزش را در خود داشت — وضعیتی که به آن انسفالوسل میگویند و معمولاً مرگبار است. اما پزشکان گفتند او در حال بهبودی از عملهایی است که برای برداشتن کیسه و تخلیه مایع مغزی-نخاعی انجام شده بود.
علانی بر بالای دستگاه گرمکن نوزاد خم شد، بازوان و پاهای محمد را بالا آورد و گردن کوتاه و دندههای بدشکلش را بررسی کرد.
با لحنی بیاحساس گفت: «او زمینگیر خواهد شد.»
محمد یکی از چهار نوزاد با نقص مادرزادی بود که در تاریخ ۲۸ اوت در آن بیمارستان به دنیا آمده بودند. دو تن از آنان دوقلو بودند — یکی با سری متورم و دیگری با اندامهای دفرمه و اندام تناسلی غیرطبیعی. نوزاد چهارم سوراخهای بینی کاملاً مسدود داشت و چند روز پیش کنار محمد در دستگاه انکوباتور خوابیده بود و در تلاش برای نفس کشیدن گریه میکرد.
پس از معاینه محمد، علانی به بایگانی بیمارستان رفت تا پرونده نوزادی را پیدا کند که چند روز پیش بدون جمجمه به دنیا آمده بود اما هنوز در فهرست ثبت او درج نشده بود. بعد از جستوجویی میان دستهبرگههای صورتی و آبی و سفید، مدارک را یافت. خانواده کودک از ابوغریب بودند — شهری در ۲۰ مایلی شرق فلوجه، جایی که زندان معروف آمریکایی به خاطر شکنجه و سوءاستفاده جنسی از زندانیان در دوران اشغال شهرتی شوم دارد. سپس او به مرکز نقصهای مادرزادی بازگشت تا نوزادی مبتلا به سندرم پیر رابین را معاینه کند؛ وضعیتی نادر که در آن فک پایین نوزاد رشد کافی ندارد و مشکلات تنفسی و تغذیهای ایجاد میکند.
مادرِ مادرِ کودک، ناهده سامی اغول، با نگرانی پرسید:
«آیا او طبیعی خواهد شد؟»
او گفت این دومین باری است که دخترش نوزادی با نقص مادرزادی به دنیا میآورد؛ در سال ۲۰۱۴ نوزادی با سر چروکیده به دنیا آورد که جان داد.
علانی بیپرده پاسخ داد: «احتمالاً نه. نوزادان مبتلا به این بیماری ممکن است از مشکلات تنفسی بمیرند.»
اغول پرسید: «ما از بارداری بعدی میترسیم. ممکن است دوباره اتفاق بیفتد؟»
علانی پاسخی نداشت. لحظاتی بعد صدایش کردند تا نوزاد دیگری را ببیند که ستون فقراتش از سوراخی سرخرنگ در پشت بیرون زده بود. مادر هنوز در اتاق زایمان بود و از وضعیت نوزاد خبر نداشت. مادربزرگ بر بالای انکوباتور خم شده بود و با نگرانی از نداشتن پول برای درمان حرف میزد.
در همین هنگام، محمد نامق، پزشک اطفال دیگری، از راهرو سرک کشید و گفت:
«ما موارد زیادی مثل این داریم.»
او تازه امسال به این بیمارستان آمده بود، پس از کار در مناطق شمالی و جنوبی عراق. گفت در هیچ جا به اندازه فلوجه اینهمه نوزاد دارای نقص مادرزادی ندیده است. تلفنش را بیرون آورد و عکسی از نوزادی نشان داد که همان سال در بیمارستان به دنیا آمده بود — کودکی بدون بینی، بیماری نادری به نام آرینیا.
او گفت عمل جراحی انجام داده ولی موفق نبوده و کودک پس از عمل جان باخته است. طبق منابع علمی، در سراسر جهان تنها چند ده مورد از این بیماری ثبت شده است.
در سده گذشته، نظامیان و غیرنظامیان در سراسر جهان بارها نسبت به پیامدهای جنگ بر سلامت نسلهای آینده ابراز نگرانی کردهاند. جنگ همواره برای سلامت عمومی خطرناک بوده است، اما با ظهور جنگ صنعتی در قرن بیستم و بهکارگیری سلاحهای شیمیایی و تهدیدهای هستهای، خطرات جدیدی از جمله پیامدهای ژنتیکی هولناک پدید آمد.
در اوت ۱۹۴۵، ایالات متحده بمبهای اتمی را بر شهرهای ژاپنی هیروشیما و ناگازاکی فرو ریخت، بیش از ۲۰۰ هزار نفر را کشت و جهان را وارد عصر هستهای کرد. پس از آن، نگرانی عمومی بیشتر بر پیامدهای ژنتیکی متمرکز شد تا هر نوع اثر جسمی دیگر. ژنتیکدان آمریکایی ویلیام شول، عضو کمیسیون آمریکایی بررسی تلفات بمب اتمی، نوشت:
«بسیاری از مردم تصوری از همهگیری تولد نوزادان ناقص داشتند، کودکانی شبیه هیولا یا محکوم به مرگ زودهنگام.»
از آن زمان تاکنون، احتمال تأثیر جنگهای مدرن بر تغییرات ژنتیکی نسلهای آینده توجه و جدل بیسابقهای برانگیخته است، هرچند علم کمتر توانسته نتیجهای قطعی ارائه دهد. بزرگترین مطالعه طولی در این زمینه بر روی بازماندگان هیروشیما و ناگازاکی و فرزندانشان توسط کمیسیون قربانیان بمب اتمی و جانشین آن، بنیاد تحقیقات اثرات تشعشعات (RERF)، انجام شد.
پس از بررسی بیش از ۷۵ هزار نوزاد در این دو شهر، RERF نتیجه گرفت که «افزایش آماری معناداری در میزان نقصهای عمده مادرزادی یا دیگر پیامدهای نامطلوب بارداری در میان فرزندان بازماندگان مشاهده نشده است.»
با وجود این، ترس از دگرگونیهای ژنتیکی گسترده، شوکی عمیق در جهان علم ایجاد کرد و موجب شد اپیدمیولوژیستها نخستین بانکهای ژنتیکی بزرگ ثبت نقصهای مادرزادی را پایهگذاری کنند.
در فلوجه، بیش از یک دهه پس از ایجاد ثبت نقصهای مادرزادی بیمارستان توسط علانی، مسئله اختلالات مادرزادی همچنان سیاسی و علمی مورد مناقشه است. به نظر پزشکان فلوجه، در یک سوی بحث، علانی و همکارانش و پزشکان سراسر عراق، بهویژه در نجف، ناصریه و بصره، هستند که میگویند با بحران نقصهای مادرزادی مواجهاند؛ و در سوی دیگر، قدرتمندترین نهادهای پزشکی و نظامی جهان —سازمان بهداشت جهانی و پنتاگون.
علانی و همکارانش اصرار دارند که شیوع نقصهای مادرزادی در فلوجه پس از تهاجم ۲۰۰۳ آمریکا بهشدت بالا بوده است. برای اثبات اینکه این تنها مشاهده شخصی نیست، او در سال ۲۰۰۹ تلاش کرد تمام موارد نقصهای مادرزادی ارجاعشده به یکی از سه کلینیک اطفال بیمارستان عمومی فلوجه طی ۱۱ ماه را پیگیری کند. مطالعه او، منتشر شده در Journal of the Islamic Medical Association of North America، نشان داد که تقریباً ۱۴ درصد نوزادان متولد شده در این بیمارستان دارای نقص مادرزادی بودند — بیش از دو برابر میانگین جهانی.
این مطالعه به یکی از پرارجاعترین مطالعات علانی تبدیل شد، با وجود محدودیت دادهها. همانطور که او در مقاله اشاره کرده، اطلاعات دقیقی درباره تعداد موارد ارجاعشده به کلینیک نداشت و مجبور به تخمین شده بود. برنادت مدل، استاد بازنشسته ژنتیک در UCL و پژوهشگر سابق WHO، گفت:
«این تلاشی صادقانه است، اما شواهد قطعی ارائه نمیدهد.»
اورانیوم ضعیفشده و معمای فلوجه
همانطور که بحث پزشکی ادامه داشت، معمای کودکان فلوجه با پرسشی دیگر عمیقتر شد: علت بالقوه افزایش نقصهای مادرزادی. این پرسش همیشه دشوار بود، و یکی از دلایل آن میراث استفاده ایالات متحده از اورانیوم ضعیفشده در دو جنگ عراق بود. اورانیوم ضعیفشده یک فلز سنگین بسیار متراکم و کمی رادیواکتیو است که نخستین بار در طول جنگ خلیج فارس ۱۹۹۱ استفاده شد، زمانی که ارتش آمریکا حدود یک میلیون گلوله اورانیوم ضعیفشده را در سراسر عراق شلیک کرد. این ماده عمدتاً برای تقویت زره تانکها و افزایش نفوذ گلولهها استفاده میشود، اما بیشتر به دلیل آسیبهای آن شناخته میشود: سرطان، بیماریهای کلیوی، اختلالات عصبی و نقصهای مادرزادی.
پنتاگون مدتهاست که گفته اورانیوم ضعیفشده خطرات جدی برای سلامتی ندارد، اما نگرانی درباره این آسیبها تقریباً بلافاصله پس از پایان جنگ خلیج فارس افزایش یافت. وقتی پزشکان منطقه شروع به گزارش افزایش شوکهکننده نرخ نقصهای مادرزادی و سرطان کردند، برخی متخصصان عراقی این افزایش را به تماس غیرنظامیان با اورانیوم ضعیفشده نسبت دادند. دیگران در داخل و خارج کشور عوامل دیگری مانند ازدواج فامیلی (که در بخشهایی از عراق رایج است) و بهبود تشخیص و ثبت نقصهای مادرزادی را مطرح کردند. کاخ سفید احتمال ارتباط بیماریها با سلاحهای خود را به طور قاطع رد کرد. با این حال، برخی از تحقیقات خود پنتاگون در دهه ۱۹۹۰، پیوندهایی میان اورانیوم ضعیفشده و سرطان و اختلالات مادرزادی نشان میداد. در واقع، پیش از جنگ خلیج فارس، گزارش ارتش آمریکا هشدار داده بود که اورانیوم ضعیفشده میتواند «خطرات سلامتی برای بومیان و کهنهسربازان» ایجاد کند، این اثرات شامل «اثرات بالقوه رادیولوژیک و سمی» است.
در سالهای بعد، تمرکز بر اورانیوم ضعیفشده شدت یافت. در طول دهه ۹۰، دولت عراق تصاویر کودکان با نقصهای مادرزادی را در تلویزیون ملی و روزنامههای بزرگ پخش میکرد و استفاده ارتش آمریکا از اورانیوم ضعیفشده را مقصر میدانست. یک مقاله روزنامه با تصویری از کودک دچار نقص شدید منتشر شد و نوشت:
«ببینید بمبهای آنها چه بر سر کودکان عراق آورده است. آنها کودکان عراق را به هدفی برای سلاحهای خود تبدیل کردهاند.»
در همین زمان، کهنهسربازان جنگ خلیج فارس با مجموعهای از سرطانها و بیماریهای ناشناخته که به سندرم جنگ خلیج فارس مشهور شد، بیمار شدند و برخی در آمریکا نیز اورانیوم ضعیفشده را مقصر دانستند. در سطح بینالمللی، فعالان و کارشناسان سمپوزیومها برگزار کردند، خواستار تحقیق و ممنوعیت این فلز شدند.
اسناد سنتکام بهصورت اختصاصی با نیشن به اشتراک گذاشتند و وزارت دفاع آنها را تأیید کرد، برآوردی به دامنه و میزان استفاده از اورانیوم ضعیفشده در هر دو جنگ عراق ارائه میدهند. این اسناد شامل حدود ۲۰۰ صفحه یادداشت و گزارش همراه با نقشههایی از محلهای شلیک و مقادیر مصرفی هستند. با این حال، هنوز ۲۸ صفحه محرمانه به دلایل امنیت ملی باقی مانده است. همچنین خود اسناد اذعان دارند که «اندازهگیری دقیق میزان استفاده یا مکانهای دقیق آنها دشوار است.» با این حال، اطلاعات ارائهشده مهم و قابل توجه هستند و بسیاری از فرضیات دیرینه را به چالش میکشند و همزمان سوالات جدیدی ایجاد میکنند.
این اسناد، نشان میدهد که ایالات متحده در فلوجه نسبت به سایر مناطق عراق اورانیوم ضعیفشده کمتری استفاده کرده است. به طور مشخص، اسناد نشان میدهند که در مارس و آوریل ۲۰۰۳، ارتش آمریکا حدود ۴۰۰۰ گلوله ۳۰ میلیمتری یا ۱.۳ تن اورانیوم ضعیفشده در فلوجه شلیک کرده است — تنها کسر کوچکی از ۶۹ تن که در سراسر عراق شلیک شد. بیشتر این ۱.۳ تن خارج از مناطق مسکونی فلوجه شلیک شده بود. اسناد همچنین میگویند که پس از آوریل ۲۰۰۳، ارتش آمریکا دیگر از اورانیوم ضعیفشده در عراق استفاده نکرد و در شدیدترین نبرد فلوجه در ۲۰۰۴ نیز از آن استفاده نشد. اسناد همچنین اضافه میکنند که در جنگ خلیج فارس ۱۹۹۱ نیز در فلوجه اورانیوم ضعیفشده استفاده نشده بود، هرچند ارتش آمریکا در آن جنگ ۳۲۲ تن از آن را در سراسر عراق شلیک کرد.
برای زویننبورگ، که از منتقدان سرسخت استفاده از مهمات اورانیوم ضعیفشده است، این اسناد یک دلیل قانعکننده علیه نظریهای ارائه میدهند که این فلز را مقصر بحران کودکان فلوجه بدانند. او به نکتهای توجه کرد: مناطقی از عراق که در معرض بیشتری از اورانیوم ضعیفشده قرار گرفته بودند، گزارشهای کمتری از نقصهای مادرزادی داشتند. او گفت:
«با توجه به استفاده محدود، در حال حاضر دشوار است اورانیوم ضعیفشده را با نقصهای مادرزادی در فلوجه مرتبط بدانم.»
داگلاس بروگه، رئیس بخش علوم بهداشت عمومی دانشگاه کنتیکت و کارشناس سلامت محیط زیست، به نتایج مشابهی رسید، هرچند هشدار داد که اسناد نمیتوانند تصویر کامل را نشان دهند. او گفت: «برای این کار، مطالعه مورد-شاهد لازم است.» او افزود: «اگر اسناد را به صورت ظاهرشان بپذیریم، مقدار گلولههای اورانیوم ضعیفشده که واقعاً شلیک و منفجر شدهاند، برای فلوجه به نظر من کم است.»
زویننبورگ خاطرنشان کرد که این اطلاعات جدید پایان ماجرا نیست، بلکه تنها آغاز یک معمای بسیار پیچیدهتر است. او گفت که نبود مقادیر زیاد اورانیوم ضعیفشده، ایالات متحده یا سایر بازیگران نظامی را از نقش احتمالیشان در بحران سلامت فلوجه تبرئه نمیکند. بلکه، عدم شفافیت باعث ترس از یک ماده خاص شد و از نیاز به بررسی علمی گستردهتر برای بیش از یک دهه غافل کرد.
در آستانه تهاجم ۲۰۰۳، عراق درگیر بحران سلامت عمومی بود. جنگهای دو دهه پیشین همراه با تحریمهای اقتصادی شورای امنیت سازمان ملل، محیط زیست و زیرساختهای کشور را ویران کرده بود. در طول جنگ ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰، دولت عراق سلاحهای شیمیایی تولید و علیه ایران استفاده کرد و کارگران کارخانهها و برخی غیرنظامیان را در معرض گازهای سمی قرار داد. حملات هوایی ائتلاف به رهبری آمریکا در ۱۹۹۱، سیستمهای انرژی و تصفیه فاضلاب را نابود کرد و تحریمهای سازمان ملل بازسازی نیروگاهها و تصفیهخانهها را دشوار ساخت. ممنوعیت واردات کلر، تصفیه آب را تقریباً غیرممکن کرد.
تحریمها همچنین سیستم بهداشت و درمان کشور را ویران کردند، سیستمی که زمانی از بهترینها در منطقه بود. بودجه آن در دهه ۱۹۹۰، به دلیل تحریمها، ۹۰٪ کاهش یافت. اگرچه دارو ظاهراً از تحریم مستثنی بود، اما داروهای تاریخ گذشته یا آزمایشنشده وارد بازار سیاه شد. با کمبود غذا، مصرف کالری سرانه عراقیها تا ۱۰۹۳ کالری در روز در ۱۹۹۵ کاهش یافت. WHO در ۱۹۹۶ گزارش داد: «اکثر جمعیت کشور سالها در رژیم نیمهگرسنگی بودهاند.»
WHO نتیجه گرفت: «کیفیت مراقبت سلامت در عراق، به دلیل جنگ شش هفتهای ۱۹۹۱ و تحریمهای بعدی، عملاً حداقل ۵۰ سال به عقب بازگردانده شده است.»
عمر دواچی، پزشک و انسانشناس پزشکی عراقی، تأثیر تحریمها را از نزدیک مشاهده کرد. او گفت: «موارد سوءتغذیه بسیار بیشتر بود، چیزی که در دهه ۶۰ رفع شده بود.»
در فلوجه، تهاجم آمریکا و پیامدهای آن مشکلات بهداشتی و محیطی زمینهای را شدیدتر کرد. در ۲۰۰۴، این شهر صحنه خونینترین نبردها در جنگ عراق بود. نوامبر و دسامبر، نه گردان ارتش و تفنگداران آمریکا فلوجه را ویران کردند، دهها هزار خانه، تصفیهخانه آب، نیروگاهها و سیستم فاضلاب شهر را تخریب کردند. هزاران عراقی و ۸۲ آمریکایی کشته شدند، فاضلاب خام در خیابانها جریان یافت و سگها اجساد پراکنده را تکهتکه کردند. نیروهای آمریکا فسفر سفید به کار بردند، سلاحی شیمیایی که میتواند پوست و ماهیچه را تا استخوان بسوزاند.
لیقا وردی، عضو سابق پارلمان فلوجه، یادآور شد که شوهرش، مهندس، با هلیکوپتر نظامی برای بررسی آسیبها وارد شهر شد. او گفت: «شهر با آب غرق شده بود، اجساد همهجا بود، و بازسازی با چالشها و موانع فراوان روبهرو بود.»
در ماههای بعد، ساکنان آواره — از جمله علانی و خانوادهاش — به فلوجه بازگشتند و شروع به بازسازی کردند. اما وضعیت امنیتی ناپایدار، حضور اعضای وزارت محیط زیست یا برنامه محیط زیست سازمان ملل (UNEP) برای بررسی مستقیم را غیرممکن ساخت.
کارخانهها، انبارهای شیمیایی و ساختمانهای صنعتی نظامی در اطراف فلوجه خطرات جدی برای ساکنان ایجاد میکردند. UNEP بسیاری از این سایتها را بین ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ در سه گزارش برجسته کرد. صدها تن مواد خطرناک ریخته، سوخته یا سرقت شد، شامل تترا اتیل سرب، فورفورال، متیل اتیل کتون و سدیم هیدروکسید. یک سایت صنعتی نظامی نزدیک فلوجه شامل سیانید و فلزات سنگین بود و یک کارخانه سیمان نیز آلودگی هوا ایجاد میکرد، احتمالاً شامل آرسنیک و دایوکسین (مادهای در عامل نارنجی) که هر دو با نقصهای مادرزادی مرتبطاند.
این مواد شیمیایی ممکن است با آلودگیهای ناشی از جنگهای پیشین ترکیب شده باشند. به عنوان مثال، در ۱۹۹۱ و ۱۹۹۸، آمریکا کارخانههای تولید سلاح شیمیایی و کارخانههای تولید سموم دفع آفات را بمباران کرد و خاک منطقه فلوجه را آلوده کرد. در دهه ۱۹۸۰، ساکنان فلوجه ممکن است از طریق خدمت در ارتش عراق یا کار در کارخانههای نظامی در معرض سموم جدی قرار گرفته باشند.
این آلودگی محدود به فلوجه نبود. در ۲۰۰۵، سازمان ملل برآورد کرد عراق هزاران سایت آلوده دارد. پنج سال بعد، تحقیقات Times of London نشان داد ارتش آمریکا بیش از ۱۰ میلیون پوند زباله سمی تولید و آنها را در سایتهای رها شده کنار جادهها رها کرده است. در عراق، فلوجه بیشترین میزان آلودگی را داشت.
سالها پس از آنکه ایالات متحده به کشورشان حمله کرد، علانی و همکارانش هنوز دقیقاً نمیدانند که آیا این جنگ ارتباطی با نقصهای مادرزادی دارد که او میگوید هر روز در بیمارستان مشاهده میکند یا خیر.