روزنامهنگاری راهحلگرا، تغییر زاویهی نگاه از «مشکلمحوری صرف» به «بررسی پاسخها»ست
عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: روزنامهنگاری راهحلگرا یا Solution Journalism در سادهترین تعریف، تغییر زاویهی نگاه از «مشکلمحوری صرف» به «بررسی پاسخها»ست؛ اما همین تعریف ساده اگر درست فهم نشود، به سرعت به سوءتفاهم منجر میشود. بسیاری تصور میکنند روزنامهنگاری راهحلگرا یعنی برجستهسازی خبرهای مثبت، امیدبخشی یا روایتهای موفقیت. این برداشت، نهتنها ناقص، بلکه خطرناک است، چون این ژانر را به مرز روابط عمومی و تبلیغ نزدیک میکند.
به گزارش ۲۴ آنلاین، این روزها، زندگی ما با انبوهی از اخبار منفی پر شده است. از شبکههای اجتماعی گرفته تا رسانههای رسمی و غیر رسمی، هر لحظه با خبرهای منفی بمبارانمان می کنند. این جریان مداوم، گاهی باعث خستگی ذهنی و حس ناامیدی میشود.
منصور ساعی، دکترای علوم ارتباطات راهکار را در روزنامهنگاری راهحلگرا می داند و میگوید: این نوع از روزنامه نگاری در ایران بیش از آنکه با مانع فنی یا آموزشی مواجه باشد، با مانع فرهنگی و نهادی روبهروست. این رویکرد نیازمند شجاعت حرفهای، صبر سازمانی و پذیرش این واقعیت است که رسانه فقط آینهی بحران نیست، بلکه میتواند ابزار یادگیری جمعی باشد. اگر این سه فراهم نشود، روزنامه نگاری راهحلگرا در ایران به یک واژهی شیک در نشستها و گفتوگوها محدود میماند؛ بیاثر، بیدندان و بیخطر.
گفتگو با منصور ساعی، دکترای علوم ارتباطات و عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات انسانی و مطالعات فرهنگی را در ادامه بخوانید:
روزنامه نگاری راهحلگرا اساسا چیست و مهمترین تفاوت آن با روزنامه نگاری رویدادمحور چیست؟
روزنامهنگاری راهحلگرا یا Solution Journalism در سادهترین تعریف، تغییر زاویهی نگاه از «مشکلمحوری صرف» به «بررسی پاسخها»ست؛ اما همین تعریف ساده اگر درست فهم نشود، به سرعت به سوءتفاهم منجر میشود. بسیاری تصور میکنند روزنامهنگاری راهحلگرا یعنی برجستهسازی خبرهای مثبت، امیدبخشی یا روایتهای موفقیت. این برداشت، نهتنها ناقص، بلکه خطرناک است، چون این ژانر را به مرز روابط عمومی و تبلیغ نزدیک میکند. در روزنامه نگاری راه حل گرا تأکید اصلی بر «گزارشگری دقیق، انتقادی و مبتنی بر شواهد درباره پاسخها به مسائل اجتماعی» است. پاسخهایی که ممکن است دولتی، غیردولتی، محلی، ناقص یا حتی شکستخورده باشند. نکتهی کلیدی این است که روزنامهنگار راهحلگرا نه مروج راهحل، بلکه تحلیلگر آن است.
تفاوت بنیادین این رویکرد با روزنامهنگاری رویدادمحور دقیقاً در همینجاست. روزنامهنگاری رویدادمحور به اتفاقات واکنش نشان میدهد؛ آلودگی هوا شدید میشود، بحران آب بالا میگیرد، قیمت مسکن جهش میکند و رسانه وارد میدان میشود. اما با فروکشکردن رویداد، پوشش هم تمام میشود. این نوع روزنامهنگاری حافظه ندارد، پیگیری ندارد و مهمتر از همه، یادگیری جمعی تولید نمیکند. در مقابل، روزنامهنگاری راهحلگرا با مسئله زندگی میکند، نه با رویداد. برایش مهم نیست بحران چه زمانی تیتر اول شده، بلکه میپرسد چه پاسخهایی در طول زمان امتحان شدهاند، چرا بعضی جواب دادهاند، چرا بعضی شکست خوردهاند و در چه شرایطی میتوان از آنها آموخت.
از سوی دیگر، تفاوت روزنامهنگاری راهحلگرا با روزنامهنگاری انتقادی نیز اغلب بد فهمیده میشود. در فضای رسانهای ایران، «انتقاد» معمولاً یا به افشاگری فروکاسته میشود یا به اعتراض اخلاقی. افشاگری مهم است، اما اگر به پیگیری و تحلیل ساختاری نرسد، صرفاً خشم تولید میکند. اعتراض اخلاقی هم اگر جای تحلیل سیاستی را بگیرد، به خطابه شبیه میشود نه روزنامهنگاری. روزنامهنگاری راهحلگرا در تقابل با نقد نیست؛ بلکه نقد را از سطح «چه کسی مقصر است» به سطح «چه چیزی در کجا و چرا جواب داده یا نداده» ارتقا میدهد. به همین دلیل، این رویکرد برای ساختارهای قدرت هم راحت نیست، چون نقد آن عمیقتر، مستندتر و ماندگارتر است.
گفته می شود که برای حرکت رسانههای ایرانی بهسمت روزنامهنگاری راهحلگرا، باید تغییرات ساختاری در اتاقهای خبر صورت گیرد. به عقیده شما چه تغییراتی لازم است و آیا این تغییر بیشتر نیازمند مهارتافزایی است یا تغییر در مدیریت تحریریه و سیاستهای رسانه؟
وقتی گفته میشود رسانههای ایرانی برای حرکت به سمت روزنامهنگاری راهحلگرا نیازمند تغییرات ساختاری در اتاقهای خبر هستند، این گزاره کاملاً درست است، اما اغلب بهاشتباه به «آموزش خبرنگاران» تقلیل داده میشود. آموزش لازم است، اما مسئلهی اصلی جای دیگری است. روزنامهنگاری راهحلگرا با منطق مسلط تحریریههای ایران در تعارض است؛ منطقی که بر سرعت، واکنش، تیتر داغ و کمهزینهبودن استوار است. گزارش راهحلگرا زمان میخواهد، پیگیری میخواهد و گاهی هزینهی سیاسی دارد. اگر مدیریت تحریریه حاضر نباشد این هزینه را بپذیرد، حتی بهترین خبرنگار آموزشدیده هم کاری از پیش نمیبرد.
در بسیاری از رسانههای معتبر جهان، گزارشهای راهحلگرا نه در قالب خبر روز، بلکه بهصورت پروژهای تولید میشوند. یعنی سردبیر از ابتدا میپذیرد که خروجی ممکن است یک ماه یا چند ماه بعد منتشر شود، اما ارزش آن در عمق و اثرگذاری است. در ایران، ساختار تحریریه بهندرت چنین صبری دارد. از سوی دیگر، نظام پاداشدهی در رسانهها نیز ضد حلمسئله است. خبرنگاری که یک بحران را هر روز با تیتر تند پوشش میدهد، دیده میشود؛ اما خبرنگاری که آرام و مستمر یک سیاست را تحلیل میکند، اغلب به حاشیه میرود. تا این منطق تغییر نکند، مهارتافزایی صرف، بیشتر شبیه آرایش یک ساختمان فرسوده است تا بازسازی آن.
با این اوصاف رسانههای داخلی در پوشش بحرانهایی مانند آلودگی هوا، آب، ناترازی انرژی یا مسکن، بیشتر «شرح مشکل» میدهند تا «حل مسئله». مهمترین دلیل این فاصله چیست؟
این پرسش که چرا رسانههای داخلی در پوشش بحرانهایی مانند آلودگی هوا، آب، ناترازی انرژی یا مسکن عمدتاً به «شرح مشکل» بسنده میکنند، پاسخ سادهای ندارد، اما پاسخهای سطحی هم قانعکننده نیست. بله، محدودیتهای سیاسی و ساختاری وجود دارد، اما اگر فقط به این عامل تکیه کنیم، از دیدن ضعفهای حرفهای خودمان فرار کردهایم. یکی از دلایل اصلی این فاصله، فقر دانش سیاستگذاری عمومی در تحریریههاست. بسیاری از خبرنگاران نمیدانند سیاست عمومی چگونه طراحی، اجرا و ارزیابی میشود. در نتیجه، توان تشخیص تفاوت میان «وعده»، «برنامه» و «راهحل اجرایی» را ندارند. وقتی این دانش وجود نداشته باشد، شرح مشکل سادهترین و امنترین گزینه است.
عامل مهم دیگر، فضای قطبیشدهی رسانهای در ایران است. در چنین فضایی، هر پرداختنی به راهحل، بهسرعت در معرض این اتهام قرار میگیرد که «توجیه وضع موجود» یا «همراهی با سیاست رسمی» است. این ترس باعث میشود بسیاری از روزنامهنگاران، آگاهانه یا ناآگاهانه، از ورود به بحث پاسخها پرهیز کنند. نتیجه این میشود که رسانه دائماً بحران را بازتولید میکند، اما افق خروج از آن را نشان نمیدهد. این وضعیت در بلندمدت، نه به نفع جامعه است و نه حتی به نفع اعتبار رسانه.
با همه این مشکلات روزنامهنگارها بر مبنای «شواهد» کار خود را پیش میبرند. شاید اینجا جمعآوری شواهد سختتر باشد. در این وضعیت یک روزنامهنگار چگونه میتواند به دادههای معتبر دسترسی داشته باشد؟ رسانههای ایرانی چگونه میتوانند گزارشهای مبتنی بر شواهد تولید کنند که رویکردی راهحلگرا هم داشته باشد؟
در مورد داده و شواهد نیز باید با یک تصور غلط خداحافظی کرد. مشکل ایران فقط «نبود داده» نیست، بلکه «نبود مهارت کار با دادههای ناقص» است. هیچ کشوری دادهی کامل و بینقص ندارد. حتی در نظامهای شفاف، روزنامهنگاران با دادههای پراکنده، متناقض و ناقص کار میکنند. تفاوت در این است که آنها یاد گرفتهاند چگونه از همین دادهها روایت معتبر بسازند. در ایران، منابعی مانند گزارشهای دیوان محاسبات، مرکز پژوهشهای مجلس، اسناد بودجهای، گزارشهای رسمی وزارتخانهها و حتی دادههای محلی وجود دارد، اما اغلب یا خوانده نمیشوند یا بهدرستی تحلیل نمیشوند.
علاوه بر این، روزنامهنگاری راهحلگرا الزاماً به دادههای کلان ملی محدود نیست. بسیاری از پاسخهای معنادار در مقیاسهای کوچک و محلی شکل میگیرند؛ از تجربهی یک شهر در مدیریت پسماند گرفته تا یک ابتکار محلی در کاهش مصرف انرژی. این تجربهها اگر با روش درست مستندسازی شوند، میتوانند شواهد ارزشمندی تولید کنند. نکتهی مهم این است که روزنامهنگار باید صادقانه محدودیت دادهها را توضیح دهد. پنهانکردن ضعف داده، به اعتبار گزارش ضربه میزند؛ توضیحدادن آن، اعتماد میسازد.
برای آنکه رسانهها بتوانند بهطور واقعی به سمت روزنامهنگاری راهحلگرا حرکت کنند، چه نوع بستر و حمایت نهادی باید از سوی دولت و حاکمیت فراهم شود؟
پرسش از نقش دولت و حاکمیت در فراهمکردن بستر روزنامهنگاری راهحلگرا، پرسشی حساس اما اجتنابناپذیر است. واقعیت این است که این نوع روزنامهنگاری بدون حداقلی از حمایت نهادی ممکن نیست. حمایت نهادی بهمعنای هدایت محتوایی یا سفارش گزارش نیست؛ بلکه بهمعنای دسترسی پایدار به دادههای عمومی، امنیت حقوقی برای گزارشگری مبتنی بر شواهد و پذیرش اصل «یادگیری از خطا»ست. حاکمیتی که خطا را انکار میکند یا نقد مبتنی بر شواهد را برنمیتابد، عملاً امکان رشد روزنامهنگاری راهحلگرا را از بین میبرد.
در بسیاری از کشورها، همکاری میان رسانهها، دانشگاهها و مراکز پژوهشی یکی از ستونهای اصلی این ژانر بوده است. چنین همکاریهایی هم کیفیت تحلیل را بالا میبرد و هم هزینهی سیاسی گزارشگری را توزیع میکند. در ایران، این پیوند هنوز ضعیف است و تقویت آن نیازمند ارادهای فراتر از شعار است.
صریح بگویم روزنامهنگاری راهحلگرا در ایران بیش از آنکه با مانع فنی یا آموزشی مواجه باشد، با مانع فرهنگی و نهادی روبهروست. این رویکرد نیازمند شجاعت حرفهای، صبر سازمانی و پذیرش این واقعیت است که رسانه فقط آینهی بحران نیست، بلکه میتواند ابزار یادگیری جمعی باشد. اگر این سه فراهم نشود، روزنامه نگاری راهحلگرا در ایران به یک واژهی شیک در نشستها و گفتوگوها محدود میماند؛ بیاثر، بیدندان و بیخطر.