مرمت آثار باستانی عاشق میخواهند نه کاسب و جاهل!
یک مرمتگر از انحرافهای ساختاری در روند مرمت آثار تاریخی ایران گفت؛ از واگذاری پروژهها به افراد غیرمتخصص تا کمرنگ شدن نقش مرمتگر بهعنوان «حافظِ» بنا و تاکید کرد که مرمت نهتنها یک کار فنی، بلکه یک نگرش میانرشتهای است که باید بر پایه شناخت عمیق و احترام به هویت بنا شکل بگیرد و نه بر مبنای سرعت، رانت یا نگاه پیمانکاری.

به گزارش 24 آنلاین، عباس تشکری، معمار و مرمتگر آثار و بناهای تاریخی و استاد دانشگاه، در ادامۀ گفتوگوهای ایسنا با موضوع بررسی وضعیت نگهداری و مرمت آثار تاریخی در ایران، در این باره اظهار کرد: پیش از آنکه وارد بحث اصلی شویم، بهنظرم بد نیست تعریفی از مفهوم «مرمت» ارائه دهیم؛ چرا که بسیاری از افراد نگاه مرمتی را با بازسازی یا نوسازی اشتباه میگیرند. این در حالی است که مرمت، گسترهای از اقدامات مداخلهای در بناهای تاریخی را دربرمیگیرد که بسته به نوع و میزان مداخله، میتواند با عناوین مختلفی شناخته شود. بهعنوان مثال، کمترین میزان مداخله در یک اثر، حفاظت نام دارد و بیشترین آن، بازسازی تلقی میشود.
او با اشاره دلایل افت کیفیت مرمت در سالهای اخیر، گفت: متأسفانه در سالهای اخیر دلایل متعددی باعث شده است تا روند شکلگیری مرمت اصولی، رنگ ببازد. یکی از مهمترین این دلایل، که اخیراً نیز مورد توجه رسانهها قرار گرفته، ورود افراد غیر متخصص به حوزه مرمت است. همانطور که دکتر رازانی نیز مطرح کردند، این روزها حتی به پزشک هم عنوان «مرمتگر» داده میشود، در حالیکه این عرصه باید در اختیار متخصصان آن باشد. مرمت، جایی برای مصلحتاندیشی ندارد. در واقع، مصلحتاندیشی نهتنها در حوزه مرمت جایز نیست، بلکه آسیبی جدی به میراث نسلهای آینده محسوب میشود؛ چرا که بسیاری از مرمتهای غیر اصولی منجر به تغییر سناریوی زیست، گونهشناسی و سبکشناسی معماری بنا میشوند. این موضوع، فارغ از نوع کاربری بناست، چه آموزشی باشد، چه مسکونی، بهداشتی، خدماتی یا مذهبی. چنین دخالتهایی در مرمت، میتواند آسیبی جدی و جبرانناپذیر به ساختار اصیل اثر وارد کند. بهقول دکتر عباسی در یزد، گاهی مرمت نکردن بهتر از مرمت نادرست است.
تشکری ادامه داد: در بحث حفاظت، باید به دو نوع حفاظت توجه داشت، یکی حفاظت فیزیکی که وظیفه آن بر عهده یگان حفاظت میراث است و دیگری حفاظت تخصصی و فنی که در حوزه مرمت جای میگیرد. حال اگر انتخاب مرمتگران علمی، آگاهانه و دقیق انجام شود و پروژهها و خدمات در چارچوبی تعریفشده و شفاف صورت گیرد، بیتردید خروجی مرمت نیز باکیفیتتر خواهد بود. من همواره به دانشجویانم میگویم که باید نسبت به بناهای تاریخی و دادههای فرهنگی نیاکان خود، حافظ باشند. این «حافظ بودن» دو معنا دارد؛ هم از ریشه «حفاظت» میآید و هم از ریشه «شاعرانگی». در اینجا، «حافظ بودن» یعنی پاسداری از آثار تاریخی از یکسو، و درک زیباییشناسانه آنها از سوی دیگر. هر دو وجه در کنار یکدیگر معنا پیدا میکنند. باید با شور و شوق، با ذوق و درک عمیق از زیباییها، به تکتک بناهای تاریخی نگاه کنیم و بفهمیم که چرا آنها شایسته حفاظتاند.
این مرمتگر اضافه کرد: اگر تمام این الگوها و ساختارها بهدرستی تعریف شده باشند و مرمتگری انتخاب شود که هم متخصص باشد و هم شاعر، بیتردید مسیر درستی در پیش گرفتهایم. مرمت، یک امر تخصصی است و نمیتوان آن را به دست افراد غیرمتخصص یا سودجو سپرد. مرمتگر باید پیش از هر چیز، عاشق باشد و شاعر، نه کاسب و جاهل! این نگاه را باید در حوزه مرمت نیز داشته باشیم؛ چراکه ورود نگاه پیمانکاری به حوزه مرمت، کلیدواژهها و مفاهیم اصلی را کمرنگ کرده است. تا پیش از این، مرمتگر در قلب پروژهها قرار داشت، اما با ورود سازمان مدیریت، واگذاری گریدها و صدور صلاحیتها، نگاه پیمانکاری جایگزین نگاه تخصصی شد و در نتیجه، مفاهیم اصیل و اصولی، به حاشیه رانده شدند. ما باید حافظ باشیم، حافظ آثار تاریخی، حافظ میراثمان، حافظ هویتمان. همانطور که ملکالشعرای بهار میگوید «از خود و از خانه حفاظت نکند/ نبود حافظ او، نیست خدای اکبر» این بیت نشان میدهد که «حافظ بودن» همواره و در همه اعصار، ارزشی والا داشته است. ما باید نسبت به منابع طبیعی، محیط زیست، معماری، دادههای تاریخی و فرهنگی، و هر آنچه هویت ما را شکل میدهد، حافظ باشیم، هم در معنای فیزیکی، و هم در معنای عمیق و شاعرانهاش.
تشکری یکی از مسائلی را که حوزه مرمت آثار تاریخی تحت تاثیر قرار داده است، مسئله انتخابهای نادرست و نحوهی واگذاری پروژهها دانست و گفت: این موضوع بر کیفیت مرمتهای اصولی و حرفهای تأثیر جدی میگذارد، خصوصاً با توجه به ساختار زمانی که حوزه میراث فرهنگی دارد؛ یعنی سال مالی که تا پایان تیرماه فرصت دارد پروژههای خود را به اتمام برساند. در همین راستا، شرح خدماتی تعریف میشود و بر اساس آنها، پیمانکاران انتخاب میشوند تا کار را پیش ببرند. این در حالیست که در بسیاری موارد، زمان بسیار محدودی برای اجرای پروژهها در نظر گرفته میشود، زمانهایی که دقیقاً با اوج گرمای تابستان در مناطق مرکزی ایران، مثل یزد، همزمان است. مثلاً یکی از مشکلات جدی در چنین شرایطی، مسئله عملآوری مصالح سنتی مثل کاهگِل است. خود عملآوری کاهگِل، چه به لحاظ زمانی و چه اقلیمی، تعریف مشخصی دارد. کاهگِل در گرمای شدید بهسرعت خشک میشود، ترک برمیدارد و عمر مفید آن بهشدت کاهش مییابد. در گذشته، تجربه تاریخی به ما میگفت که مهر و آبان، فصل مناسب مرمت با کاهگل است. اما حالا به دلیل الزامات زمانی و واگذاریهای نامناسب، مجبور میشویم در گرمای بالای ۵۰ درجه یزد، روی بام کاهگِل کنیم. این در نهایت به یک مرمت غیر اصولی منجر میشود که هم در کیفیت و هم در ماندگاری، پایینتر از حد انتظار است.
این معمار تاکید کرد: ما باید تفاوت مکانها و زمانها را در مرمت لحاظ کنیم. نوع مواجهه مرمتگر با یک بنای منفرد در دل کویر با مسجدی که در دل بافت تاریخی قرار دارد، باید متفاوت باشد. هر کدام از این بناها، به رویکردی خاص نیاز دارد. مثلاً در فهرج یزد، بنایی را بررسی میکردیم که بهدلیل موقعیت خاص و منفرد بودنش بر روی بلندی، بیشتر در معرض آسیب بود. یا در مورد بناهایی مثل کاروانسراها، بهدلیل استفاده از آنها بهعنوان آغل یا آسیبهایی که از حضور احشام و شرایط زیستمحیطی وارد میشد، نوع آسیبها متفاوت بود. بنابراین نمیتوان با یک نسخه واحد به سراغ همه بناها رفت. مرمت باید مبتنی بر شناخت دقیق از مکان و زمان باشد.
تشکری افزود: از سوی دیگر، مسئلهای که مغفول مانده، نقش تجربه زیسته در سناریوهای مرمتی است. نمیشود صرفاً به اصول مهندسی و تکنیکی بسنده کرد. آشنایی با اصول خشتزنی و طاقزنی ضروری است اما مهمتر از آن، شناخت رویکرد مرمتی در بستر تاریخی و اجتماعی بناست؛ یعنی هر مرمتی باید متناسب با کاربری، تاریخچه و هویت آن فضا تعریف شود تا حس و حال اصیل آن دوباره احیا شود. متأسفانه، در بسیاری از موارد، این شناخت وجود ندارد. برای همین است که لایههای تاریخی بهراحتی حذف میشوند. یکی از نمودهای این بیملاحظگی، تغییر کاربریهای بیضابطه است. مثلاً تبدیل یک خانه تاریخی به هتل یا ساخت یک سوله مذهبی در دل بافت تاریخی، خط آسمان شهر را از بین میبرد و منظر شهری را مخدوش میکند. ما باید ارزشگذاری فضایی داشته باشیم. نظام و ساختار زندگی در بنا نباید به هم بخورد. مرمت باید بهگونهای باشد که شواهد تاریخی قابل شهود و بازشناسی باشند. اگر تغییر کاربری هم انجام میشود، باید بهگونهای باشد که قابلیت بازگشت داشته باشد و به اصالت بنا لطمهای وارد نکند.
او تاکید کرد: در برخی موارد، استفاده از سازههای الحاقی ناگزیر است اما باید موقتی، سبک و بدون اتصال به بنای اصلی باشد. این نوع اقدامات، جنبه حفاظتی دارند و قابل توجیهند، بهشرط آنکه به اصالت بنا آسیب نزنند. همه این موارد، در کنار استفاده از تجارب تاریخی و جوامع محلی میتواند به ارتقاء کیفیت مرمت کمک کند. مثلاً وقتی یک استاد با تجربه محلی درباره گذشته یک طاق یا نحوهی ساخت یک عنصر معماری توضیح میدهد، ارزش آن از هر نقشه و گزارش فنی بیشتر است. بارها دیدهام که مرمتگران بدون شناخت از اقلیم و بافت تاریخی منطقه پروژههایی را اجرا کردهاند که نه با ساختار منطقه هماهنگ بوده است و نه با روح مکان. مرمتگری که از تبریز میآید نباید همان روش مرمت در تبریز را در یزد پیاده کند. شناخت اقلیم، فرهنگ و حتی مصالح بومی منطقه حیاتی است. باید جامعه محلی را وارد فرایند مرمت کرد تا هم حس تعلق ایجاد شود و هم مشارکت واقعی شکل بگیرد، مثل گذشته که مردم خودشان برای حفاظت از محله و بناهای تاریخیشان پیشقدم بودند.
این مرمتگر با اعتقاد بر وجود «مافیای مرمت»، به حضور برخی کارشناسان در بدنه میراث فرهنگی که همزمان تیمهایی دارند که پروژهها را میگیرند و اجرا میکنند، اشاره کرد و افزود: این در حالی است که فارغالتحصیلان متخصص مرمت بیکار ماندهاند یا در حوزههای غیرمرتبط فعالیت میکنند. این رانت و انحصار، باعث شده است پروژهها فقط بین یک حلقه خاص بچرخد، بدون آنکه کیفیت، تخصص یا اصالت در اولویت باشد.
او ادامه داد: اگر بخواهیم یک تحلیل دقیق از این وضعیت ارائه دهیم، به دادههای میدانی و مستند نیاز داریم. مثلاً باید بررسی شود که فلان شخص، که زمانی معاون میراث فرهنگی در یزد بوده، اکنون چگونه ۱۲ پروژه فعال در دست دارد، در حالیکه گروههای مرمت مستقل تنها یکی دو پروژه دارند. این مسئله ساختاری است و باید از مسیرهایی مانند سازمان مدیریت و برنامهریزی، ضابطهمند شود. مثلاً پیش از واگذاری، آزمونها و ارزیابیهای تخصصی انجام شود تا هر فردی صرفاً با یک مدرک یا ارتباط وارد حوزه مرمت نشود.
این استاد دانشگاه با این تاکید که مرمت یک حوزه میانرشتهای است، اظهار کرد: فردی که وارد این عرصه میشود باید هم به مهندسی و هم به انسانشناسی، ادبیات، جامعهشناسی، تاریخ، معماری و هنر اشراف داشته باشد. کسی که بدون این آگاهیها پا به این عرصه میگذارد، نه تنها به بنای تاریخی کمکی نمیکند، بلکه به آن آسیب هم میزند. بنابراین، ما به یک نظاممندی جدی و بازنگری اساسی در شیوهی واگذاریها و نظارت بر پروژههای مرمتی نیاز داریم. یکی از نکاتی که باید در موضوع مرمت به آن توجه شود، تفاوت اساسی میان حوزههای معماری و مرمت است. مرمت یک کار میانرشتهای است که متخصص آن باید به دانشهایی همچون معماری، تاریخ، انسانشناسی، جامعهشناسی، هنر و حتی ادبیات اشراف داشته باشد. مرمتگر باید به آن نقطهای از درک برسد که بتواند گذشته و هویت یک فضا را بفهمد، تا بداند چطور با آن تعامل کند. نمیتوان صرفاً با نگاه فنی یا مهندسی به سراغ یک بنای تاریخی رفت. در چنین حالتی، اگرچه شاید ظاهر بنا حفظ شود، اما روح و هویت آن از بین میرود.
او افزود: متاسفانه امروز مرمتگران زیادی داریم که فقط ظاهر قضیه را میبینند. کسی که فقط بهدلیل تسلط بر اتوکد و نرمافزار، یا توانایی در تهیه نقشه و مستندسازی وارد حوزه مرمت میشود، در واقع با مرمت بهمعنای اصیل آن بیگانه است. مرمت، فقط یک کار فنی نیست، بلکه نوعی نگاه و اندیشه است. وقتی میگوییم «احیای یک بنا»، یعنی بازگرداندن جان و هویت به فضایی که زمانی زندگی در آن جاری بوده است. این کار فقط با شناخت دقیق و عمیق از تاریخ، کاربری، ساختار اجتماعی و فرهنگی آن بنا ممکن است. به همین دلیل است که مرمتگر باید پیش از هر چیز یک مشاهدهگر دقیق و تحلیلگر باشد. باید بتواند از شواهد عینی و مستندات، داستان آن فضا را بخواند. وقتی وارد یک خانه تاریخی میشویم، باید بفهمیم در این خانه چگونه زندگی میکردند، مناسبات انسانی در آن چگونه بوده است، مسیر حرکت، نشستن، تعامل و حتی خلوتگزینی در آن چطور تعریف میشد. اینها فقط از طریق نقشه و عکس و پلان بهدست نمیآید، بلکه نیازمند یک شناخت زیسته و تاریخی است.
تشکری با بیان اینکه یکی از آفات جدی در مرمت، حضور افرادی است که بدون طیکردن مسیر حرفهای و بدون درک عمیق از مبانی مرمت، صرفاً با گرفتن گواهینامه یا شرکت در دورههای کوتاهمدت، پروژههای مرمتی را در دست میگیرند، اظهار کرد: متاسفانه این افراد گاهی تنها با تکیه بر روابط شخصی یا رانتهای اداری وارد عرصه میشوند و چون نگاه تخصصی ندارند، آسیبهای جبرانناپذیری به بناها وارد میکنند. امروز شاهد مرمتهایی هستیم که در آنها لایههای تاریخی پاک شده، مصالح ناهماهنگ بهکار رفته و یا اجزایی اضافه شده است که هیچ نسبتی با هویت و ساختار بنا ندارند.
او یادآور شد: اگر بخواهیم مسیر مرمت را اصلاح کنیم باید در درجه اول آموزش را جدی بگیریم. تربیت مرمتگر، زمانبر و نیازمند تجربه میدانی است. نمیشود کسی را در یک کارگاه چند ماهه آموزش داد و بعد او را در دل یک بنای تاریخی رها کرد. مرمت مثل طبابت است، همانطور که نمیتوان یک پزشک را بدون تجربه بالینی بر بالین بیمار فرستاد، نمیتوان مرمتگری را بدون شناخت میدانی و تجربه در کارگاه به بنای تاریخی سپرد. بنای تاریخی، همانقدر که حساس و شکننده است، نیازمند یک مداخله آگاهانه، لطیف و همراه با احترام است.
این مرمتگر یکی دیگر از الزامات در حوزه مرمت اصولی را ایجاد ساختارهای نظارتی کارآمد است، عنوان کرد و گفت: نمیتوان پروژهها را صرفاً بهواسطه رزومه یا مدرک تحصیلی واگذار کرد. باید فرآیندهای نظارت دقیق، ارزیابیهای علمی و بررسیهای میدانی در تمام مراحل کار وجود داشته باشد. بسیاری از مرمتهایی که امروزه با عنوان «اصولی» انجام میشود، فاقد پشتوانه مطالعاتیاند. گاه حتی مطالعات مرمتی پیش از اجرای پروژهها صورت نمیگیرد و تنها با استناد به تجربه یا برداشت شخصی، طرح مرمت اجرا میشود. این روش، نه تنها علمی نیست، بلکه میتواند آسیبهای جبرانناپذیری به هویت و اصالت بنا وارد کند.
او تاکید کرد: ما نیازمند بازنگری جدی در تعریف مرمت، شیوه آموزش و فرآیند واگذاری پروژهها هستیم. مرمت، تنها حفاظت فیزیکی از بنا نیست، بلکه حفظ حافظه تاریخی، بازخوانی روایتهای فرهنگی و اجتماعی و احترام به زیست گذشته است. این کار فقط از عهده مرمتگری برمیآید که هم دل در گرو تاریخ دارد و هم عقل در مسیر دانش. تخصص در مرمت، امری فراتر از صرفاً توانایی در اجرای کارهای فنیست. بهنظر من، در حوزه مرمت، هر استادکاری که صرفاً توانایی دیوارچینی داشته باشد، الزاماً استادکار خوبی محسوب نمیشود. اما در مقابل، استاد کارهایی داریم که با وجود سن بالا، هنوز هم با همان دقت و عشق سابق کار میکنند. مثلاً استاد قنبر جیشی، استادکاری شناختهشده و باسابقهای است که آثار ارزشمندی از او باقی مانده است، از جمله کار روی مقبره آیتالله خاتمی در اردکان یزد. او در بسیاری از بناهای شاخص این منطقه کار کرده و تجربهای گرانسنگ دارد.
تشکری اضافه کرد: یادم هست روزی به من میگفت کارگری که آوردهاید، حتی توانایی درست گلمالیدن ندارد. بعد، از کارگری در ایرانشهر یاد کرد که آنقدر دقیق و استادانه گل را میمشت، که همین تواناییاش باعث شده بود از او به عنوان «گلمشتکن» خوب یاد شود. این کلیدواژهها، این ظرافتها، بسیار مهماند. مرمت، فقط مهارت فنی نیست، بلکه درک شهودی و عمیق نسبت به بافت تاریخی، مصالح، و هویت بنا نیز هست. استادکار خبره، بنای تاریخی را بارها و بارها از زوایای مختلف بررسی میکند، مصالح را با دست حس میکند، لمس میکند، ناخن بر خشت میکشد و بعد تصمیم میگیرد چگونه خشت را در دیوار جای دهد. اینهمه دقت، نشانه یک مرمتگر واقعی است.
این مرمتگر اظهار کرد: متاسفانه امروزه نگاهی که به مرمت میشود، نگاه اصیل و ریشهدار گذشته نیست، بیشتر نگاه پیمانکاری است. بسیاری از کسانی که وارد این حوزه شدهاند، حتی اگر تحصیلات معماری یا مرمت دارند، نگرشی سطحی و پروژهمحور به کار دارند. در مقابل، افرادی که از دیگر رشتهها آمدهاند و تنها نگاه کاسبکارانه دارند، با فوریت و فورس کار میکنند و فقط به شرح خدمات قراردادی توجه دارند. کارفرما هم بهدنبال اجرای بندهای قرارداد است، نه بیشتر. مثلاً اگر کارفرما از پیمانکار بخواهد که فقط اندود را بتراشد، دیگر نمیپذیرد که این دیوار نیاز به دوخت و دوز یا ترمیمهای دقیقتری دارد. اینجاست که مرمت، بهجای یک کار علمی و فرهنگی، تبدیل به مجموعهای از عملیات سطحی میشود.
تشکری با بیان اینکه مرمت یک فعالیت گروهی است که باید با همافزایی سه ضلع «مرمتگر»، «کارفرما» و «استادکار اجرایی» انجام شود، ادامه داد: هر سه ضلع باید درک درستی از هویت بنا، آسیب وارده، و روش درمان داشته باشند اما متاسفانه در این سالها، سناریوی مادیات در حال غالب شدن است. من بهعنوان فردی که هم در حوزه تدریس فعالیت دارم، هم در عرصه حرفهای مرمت کار میکنم و هم تحصیلات تخصصی مرمت معماری دارم، با چالشهای بسیاری روبهرو بودهام. با اینکه گرید پایه یک حقیقی در مرمت دارم اما بارها شاهد بودهام که افراد نابلد، تنها با لابی و روابط، موفق به بستن چند قرارداد بزرگ شدهاند، در حالی که صلاحیت واقعی ندارند. وقتی مدرک یا صلاحیت حرفهای به کسی داده میشود باید نشانهای از تجربه، تخصص، و درک عمیق باشد. بهویژه در حوزه مرمت که نهتنها با ساختوساز، بلکه با تاریخ، فرهنگ، هویت ملی، و آیندهی فرزندانمان سر و کار دارد. واگذاری پروژههای مرمتی باید بر اساس ارزیابیهای دقیق فنی و تخصصی باشد. نمیشود بدون شناخت از سوابق کاری و توانمندیهای واقعی یک فرد، پروژهای را به او سپرد.
این استاد دانشگاه گفت: درحال حاضر، واگذاری گواهینامههای صلاحیت دیگر زیر نظر استانداری نیست، بلکه به سازمان مدیریت و برنامهریزی منتقل شده است. این نهادها باید ساختارهای فنی داشته باشند. مثلاً کارگروهی شکل بگیرد که بررسی کند آقای فلانی که گرید گرفته، دقیقاً چه کارهایی انجام داده است، چه تخصصی دارد، چه شناختی از مرمت دارد. این بررسیها باید منسجم، دقیق و بهدور از مصلحتاندیشی و سلیقهگرایی باشد.
او افزود: از طرفی، باید تعامل و پیوند میان دانشگاهها و بدنه حرفهای مرمت تقویت شود. اساتید دانشگاه باید در جریان فعالیتهای میدانی، پژوهشها، ژورنالها و کنشگریهای حوزه میراث فرهنگی باشند. این مراودات، مثل آخرین اخبار مربوط به وضعیت بناهای تاریخی یا دستاوردهای مرمتی، برای تدریس و پژوهش بسیار ضروری است. حتی فعالیتهایی که پایگاههای پژوهشی در دورهای خاص انجام دادند، نمونههایی موفق از پیوند میان پژوهش و عمل بودند. متأسفانه امروز این نهادها صرفاً به انجام برخی مطالعات ساده محدود شدهاند که آن هم جای نقد جدی دارد. هرقدر آموزش، پژوهش، تعامل دانشگاه و بدنه اجرایی، ساختار واگذاری پروژهها، و ارزیابیها دقیقتر و منسجمتر باشند، نتیجه بهتری در حوزه مرمت حاصل خواهد شد. اگر در این مسیر مصلحتاندیشی نکنیم و سلیقهای عمل نکنیم، میتوانیم عملکردی علمی و ماندگار داشته باشیم.
تشکری گفت: در بنای معاصر، شاید بتوان با سلیقه عمل کرد. اما در بنای تاریخی، شما با لایههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و حتی انسانی روبهرو هستید. مرمت، صرفاً اصلاح کالبد یا فرم معماری نیست، بلکه کنشی برای ضبط و کشف تاریخ و فرهنگ است. یک دیوار تاریخی، ممکن است در خود داستانهای بسیاری از مناسبات انسانی، جامعهشناسی، و رفتارهای زیسته مردم یک دوره را حمل کند. همینجاست که مرمتگر باید با احترام، آگاهی و دقت وارد میدان شود.