کدخبر: ۴۰۱۹۴

صدا و سیما، گفتمان ملی‌ مقاومت را خوانش جناحی می‌کند / جای فهم نیاز به جراحی بزرگ در این سازمان خالی است

در روزهایی که مرز میان حقیقت و پروپاگاندا باریک‌تر از همیشه شده، نقش رسانه ملی در روایتگری بحران، زیر ذره‌بین افکار عمومی قرار دارد. از نادیده‌گرفته‌شدن بخشی از ملت، گفتمان ناتمام مقاومت و زنگ خطر اعتماد ازدست‌رفته، این‌ها مسائلی است که می‌شود درموردشان به بحث پرداخت.

صدا و سیما، گفتمان ملی‌ مقاومت را خوانش جناحی می‌کند / جای فهم نیاز به جراحی بزرگ در این سازمان خالی است

به گزارش 24 آنلاین،   در میانه‌ی بحران‌ها و لحظات سرنوشت‌ساز، آن‌چه بیش از همیشه اهمیت می‌یابد، روایتگری درست و دقیق است؛ روایتی که هم به نیازهای عاطفی و هویتی مردم پاسخ دهد و هم بتواند در برابر هجمه‌ی سنگین رسانه‌های خارجی ایستادگی کند. در این میان، رسانه ملی نقشی تعیین‌کننده دارد؛ اما آیا توانسته از پس این مسئولیت تاریخی بربیاید؟

در گفت‌وگو با حامد موسوی‌نسب، دکترای علوم ارتباطات و فعال رسانه، به بررسی عملکرد صداوسیما در جریان جنگ ۱۲ روزه اخیر پرداختیم.

گفت‌وگویی که در آن از ضرورت درک مفهوم ملت، لزوم بازسازی گفتمان مقاومت، بحران مرجعیت رسانه‌ای و اولویت بی‌قید و شرط «ایران» سخن به میان آمد.

مهم‌ترین ویژگی‌های یک روایت موثر و ملی در شرایط بحرانی چیست و به نظرتان آیا صداوسیما توانست در طول جنگ ۱۲ روزه چنین روایتی ارائه دهد؟ 

مهمترین ویژگی یک روایت موثر و ملی، درک و شنیده شدن آن توسط همه مردم به معنای دقیق واژه‌ی ملت، از هر قوم، گرایش سیاسی و عقیده است که در داخل مرزهای این کشور زندگی می‌کنند. من فکر می‌کنم همچنان ابرروایت اصلی صدا و سیما تحت تاثیر رویکردهای چند دهه‌ی گذشته آن، معطوف به بخشی از طرفداران سنتی خود و یا بهتر بگویم، برای بخشی از ملت یا مردم، طراحی شده است. اگرچه پس از ناآرامی‌های سال ۱۴۰۱ و در این جنگ ظالمانه ۱۲ روزه مشهود است که در برخی رویکردها، حضور منتقدانی که هرگز قبلا بر نمی‌تافت، قبول کرده و به آنها فرصتی هرچند کوتاه برای حضور و صحبت می‌دهد.

متاسفانه باید گفت شکافی عمیق که با بخشی بسیار بزرگی از بدنه جامعه یا مخاطبان، به واسطه سال‌ها اصرار بر رویکردهای قبلی، مبنی بر نادیده انگاشته شدن، شکل گرفته، به این سادگی و طی چند روز، جبران نمی‌شود. 

صداوسیما در پوشش رسانه‌ای جنگ ۱۲ روزه به جای گفتمان مقاومت، بر حملات متمرکز بود. به نظرتان چه روش‌هایی می‌توانست این کاستی را جبران کند؟ 

به نظرم اساسا گفتمان مقاومت به درستی برای مخاطبان، از نگاه جامع ملی، تبیین و تعریف نشده و بر اساس همان رویکرد گذشته صدا و سیما، از زوایه دید گروه مخاطبان خودش، به شکلی که آن را متعلق به بخشی از طرفداران حاکمیت می‌داند، بازنمایی می‌شود.

این در حالی‌ست که گفتمان مقاومت، گفتمانی ملی‌ست که بالطبع برای درک‌اش نیاز به گفتگویی در سطح همه آحاد ملت دارد  اما صدا و سیما ، نه خوانش ملی بلکه جناحی از گفتمان مقاومت دارد. معتقدم در صورت توضیح، تحلیل و تفسیر درست آن، می‌تواند در میان بدنه منتقد و حتی مخالف، حاکمیت فعلی هم طرفداران خودش را پیدا کرده و یا حداقل از تفاسیر غلط آن جلوگیری شود.

نگاه تک‌سویه‌ی صدا و سیما و سال‌ها غفلت در تبیین ملی این گفتمان ( به معنای فهم آن در سطح همه آحاد ملت) در چنین روزهایی اثرات منفی خود را نشان می‌دهد. این در حالی‌ست که نجابت این گروه مخاطبان همیشه نادیده انگاشته شده و با وجود عدم تبیین دقیق مبانی این گفتمان، بازهم به‌خاطر ایران با آن همراهی و همدلی می‌کنند.

بی‌شک اگر مدیرانی باتدبیر، متولی این رسانه ملی هستند، باید به سرعت علاج این واقعه کنند و راهش هم جز اجازه حضور، نه به‌عنوان یک منتقد انتخاب‌شده در یک برنامه گفتگومحور، بلکه به‌عنوان سلیقه‌های متفاوت در مدیریت این سازمان و اتاق‌های فکر آن است. باید با صدای رسا گفت، که به‌رغم بارها هشدار بسیاری از دلسوزان، مبنی بر تبدیل شدن این سازمان به حیاط خلوت یک تفکر یا جناح سیاسی خاص دراین سال‌ها، تغییری حاصل نشده است. در چنین بزنگاه مهمی از تاریخ ایران، که کیان کشور در خطر بوده و نیاز به وحدت بیش از همیشه است، اولین قدم، بازکردن فضای مدیریت این رسانه و پرهیز از انسدادهای فکری، تمامیت‌خواهی‌های جناحی و نادیده‌انگاری‌های سلیقه‌ای در آن و بازتعریف دوباره برخی تعاریف و یا بهتر بگویم آشتی آن با همه آحاد ملت با قبول تکثر و اختلاف سلیقه است.

بازگشت اعتماد عمومی نیازمند اصلاح در رأس هرم است/ صداوسیما و بحران روایت در جنگ ۱۲ روزه
حامد موسوی نسب

براساس آن چه دیده می‌شود ظاهرا صداوسیما تصویر درستی از مخاطب ندارد یا تصویرش غیرواقعی است. یکی از انتقادات به این رسانه تک‌صدایی بودن آن است. چه‌قدر به این باور دارید که صداوسیما تک‌صدایی شده است و پیامدهای این موضوع چیست؟ 

در سوال قبلی به این سوال تا حدی پاسخ دادم، اما باید بگویم امروز چندان با استفاده از کلمه تک‌صدایی در این سازمان موافق نیستم، رویکردی برای شنیدن صداهای دیگر در این سازمان شروع شده، اما محدود است. بحث من این است که تک‌صدایی در رسانه به معنای اجازه حضور به صداهای دیگر در رسانه نیست، تک‌صدایی حقیقی یعنی اداره یک رسانه ملی با ایجاد گلوگاه و انسداد مدیریتی در آن، و زمانی می‌شود گفت که این رسانه چندصدایی‌ست که حضور در عرصه‌های مدیریتی آن بر اساس تقسیم‌بندی خودی و غیرخودی صورت نگیرد و خود بدنه سازمان، به لحاظ تنوع سیاسی، قومیتی، فرهنگی و حتی جنسیتی، بازتاب‌دهنده‌ی واقعی جامعه ایران باشد. در این صورت می‌توان امیدوار بود که به مرور، مخاطبان به سوی آن بازگردند و دیوار بلند بی‌اعتمادی شکل گرفته، فرو ریزد.

با توجه به عملکرد رسانه‌های خارجی که بعضا همراه با دروغ‌پراکنی و عملیات روانی بود  آیا صداوسیما توانست در برابر این رویکرد بایستد؟ 

متاسفم که بگویم وقتی رسانه ملی مرجعیت خود را برای بخش بزرگی از ملت از دست داده باشد، اساسا و به سادگی هر دروغگوی دیگری می‌تواند بر صندلی واقعیت بنشیند و نظرات بی‌پایه و نادرست خودش را به‌عنوان حقیقت به خورد مخاطب دهد. وقتی شما خودخواسته، زمین بازی را واگذار کرده‌ای نمی‌توانی در آن لحظه که به اعتماد همه نیاز داری، ناگهان یادت بیفتد که حالا چه رویکردی داشته باشیم. خودکرده را تدبیر نیست. 

مثل آن چوپان را یادمان بیاید، چوپان مرجعیت‌اش را که از دست داد، راستی را به مسلخ برد و آنگاه که گرگ واقعا حمله کرد، دیگر دیر شده بود، هرچقدر فریاد صادقانه هم می‌کشید، کسی گوشش بدهکار نبود. منظور من این نیست که صدا و سیما لزوما دروغ می‌گفته یا چنین رویکردی داشته، اما وقتی شما همه واقعیت را نگویی یا همیشه از زاویه دید خودت واقعیت را بازنمایی کنی، تنها گفتمان مورد علاقه خودت را بازتولید کنی، عملا داستان همین می‌شود، مرجعیت را از دست می‌دهی و در هنگام نیاز، دیگر بخواهی هم، کسی صدایت را نمی‌شنود. 

به‌عنوان کسی که رسانه را می‌شناسد می‌گویم، برای مرجع بودن، نیاز به اعتبار و اعتماد، تخصص و حرفه‌ای‌گری، بی‌طرفی و استقلال، تعامل با همه مخاطبان، پیشتازی و نوآوری و خلاقیت و شناخت همه مخاطبان هست، امیدوارم مدیران صداوسیما یک‌بار هم که شده یک سوزن به خودشان بزنند و پژوهش یا پایشی واقعی و غیرسفارشی با رعایت قواعد علمی انجام دهند و نگاه همه مخاطبان را، با تاکید بر کلمه ملت با معنای کامل آن، سنجش کنند.

اگر در اتاق فکر صداوسیما بودید سه اولویت اصلی‌تان برای بازسازی آن چه بود؟

سوال خوبی‌ست، خدا را شکر، امثال من از کنار صداوسیما هم نمی‌توانیم رد بشویم، چه برسد بخواهیم تصور کنیم که در اتاق فکرش حضور داشته باشیم. اما به فرض محال، من اگر در این اتاق بودم، به‌رغم صحه گذاشتن بر ظلمی که در این ۱۲ روز بر ایران، با نقض همه قوانین بین‌المللی، دیپلماتیک و اخلاقی اتفاق افتاد و با تاکید بر رشادت و دفاع جانانه بزرگ‌مردان و زنان ایران از خانه‌شان، زنگ خطر بلندی را که در راستای پافشاری بر رویکردهای قبلی‌ام بوده، می‌شنیدم و برای درمانش، شتابان و قبل از اینکه دیرتر شود، اقدام می‌کردم. البته معتقدم فهم نیاز به جراحی بزرگ و درک ضرورت تغییر شجاعانه و مدبرانه، باید از راس هرم فهمیده شود. اینکه تصور کنیم، صداوسیما یک‌تنه تصمیم به تغییری بگیرد، طبعا بعید و ساده‌اندیشانه است. به‌هرحال، من اگر می‌خواستم در چنین موقعیتی سه اولویت در نظر بگیرم، هر سه ایران، ایران و ایران بود. باور دارم اگر ایران اولویت اول و آخر در نظر گرفته شود، در آغوشش همه آنچه که برای آزادی و سربلندی این ملت در همه ایام، چه جنگ و چه صلح، لازم است، وجود دارد و می‌توانیم در عین تکثر و با وحدت کامل همه در دامان پرمهر و بی‌دریغ‌اش آرام گیریم.

منبع: خبر آنلاین
کدخبر: ۴۰۱۹۴
ارسال نظر