رویا؛ حق فراموش شده کودکان در سیاستگذاری فرهنگی
خیالپردازی برای کودک یک امتیاز لوکس نیست، بلکه حقی بنیادین در کنار آموزش و بازی است. با این حال در سیاستگذاریهای فرهنگیِ ایران کمتر به عنوان یک حق دیده شده است؛ نتیجه آنکه محصولات کودک در حوزههای کتاب، سینما و تلویزیون از جهانهای فانتزی تهی مانده و نسلی بدون فرصت رویا و تخیل در حال شکلگیری است. یک مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بینالملل کودکان در یادداشتی به این مهم پرداخته است.

به گزارش 24 آنلاین، محمدمهدی سیدناصری ـ حقوقدان، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بینالملل کودکان ـ در این یادداشت که در اختیار ایسنا قرار داده، آورده است: «در جهانی که تصویر، قصه، بازی و تخیل، شالودهساز هویت کودک در سالهای نخست زندگی است، خیالپردازی نه صرفاً یک سرگرمی، بلکه ضرورتی شناختی، روانی و فرهنگی برای رشد متعادل کودک به شمار میرود.
مفاهیمی چون «حق بر بازی»، «حق بر بیان» و «حق بر مشارکت فرهنگی»، همگی در اسناد بینالمللی حقوق کودک به رسمیت شناخته شدهاند، اما درونمایهای کمتر مورد توجه در میان این حقوق، حق کودک بر رویا و خیالپردازی است؛ حقی پنهان، اما بنیادین برای رشد خلاقیت، کنجکاوی، هویتسازی و تابآوری روانی. در جهان امروز، آنچه از آن بهعنوان «حق بر رویا» یاد میشود، در شمار حقوق بنیادین کودک قرار گرفته و در کنار آموزش، بازی و بیان، یکی از پایههای شکلگیری شخصیت و هویت مستقل کودک تلقی میشود. در مقابل، سیاستهای فرهنگی رسمی در ایران هنوز نتوانستهاند برای این حق جایگاه مستقلی قائل شوند. محصولات فرهنگی کودک، بهویژه در عرصههای تلویزیونی، سینمایی، کتاب و انیمیشن، اغلب خالی از جهانهای فانتزی، اسطورهپردازی معاصر، روایتهای خیالانگیز و بسترهای خلاقانه هستند. این یادداشت به تحلیل چرایی این خلأ و پیامدهای آن بر هویت فرهنگی کودک ایرانی میپردازد.
جایگاه رویا در اسناد بینالمللی حقوق کودک
پیماننامه حقوق کودک ملل متحد مصوب ۱۹۸۹میلادی، گرچه واژه «رویا» را بهصراحت به کار نمیبرد، اما در بندهایی از مادهی ۲۹ (اهداف آموزش) و مادۀ ۳۱ (حق بر بازی، استراحت و مشارکت در فعالیتهای فرهنگی و هنری) بهروشنی بر رشد کامل شخصیت، تواناییهای ذهنی، تخیل و خلاقیت کودک تأکید میکند. نظر تفسیری شماره ۱۷ کمیتهی حقوق کودک (۲۰۲۱) سازمان ملل نیز تأکید دارد که دولتها باید محیطهایی فراهم آورند که کودکان در آن بتوانند «با رویا، تخیل و امید زندگی کنند»؛ چرا که این مؤلفهها برای سلامت روان، سازگاری اجتماعی و رشد خلاقیت ضروریاند.
در سیاست فرهنگی رسمی کشور عزیزمان ایران، خیالپردازی در پارهای از موارد حمایت نمیشود، بلکه گاه با سوءظن نیز نگریسته میشود. برخلاف کشورهایی چون ژاپن، فرانسه یا آلمان که خلق فضاهای خیالی برای کودکان را بخشی از سیاست امنیت فرهنگی میدانند، تولیدات کودکانه در ایران بیشتر مبتنی بر اخلاقگرایی خشک، آموزهمحوری خطی و روایتهای واقعگرایانۀ خشک هستند. تولیدات تلویزیونی و سینمایی کودک در دهه اخیر نیز از نظر محتوا بهطور فزایندهای از تخیل تهی شدهاند و حتی در ادبیات کودک نیز موج داستانهای آموزشی، عرصه را بر آثار تخیلی تنگ کرده است. پژوهش میدانی منتشرشده در مجله «پژوهشهای علوم انسانی و هنر» در سال ۱۴۰۲ نشان میدهد که تنها ۱۲ درصد از کتابهای کودک منتشرشده در پنج سال اخیر در ایران دارای جهان فانتزی یا روایتی خیالپردازانه هستند، در حالی که این آمار در فرانسه ۴۶ درصد و در ژاپن ۶۲ درصد بوده است.
پیامدهای حذف خیال و رویا داشتن از زندگی کودک نسل جدید
ـ فقدان خودآفرینی فرهنگی: کودکانی که امکان پرواز در جهان تخیل را ندارند، فاقد قدرت روایتگری مستقل میشوند. آنها نمیتوانند واقعیت را بازآفرینی کنند و بیشتر به مقلدان فرهنگ مسلط بدل میشوند.
ـ افول تفکر خلاق: خیالپردازی یکی از منابع اصلی «تفکر واگرا» و حل مسئله در روانشناسی رشد است. حذف آن به کاهش انعطاف ذهنی، خلاقیت و تخیل آیندهمحور در کودکان منجر میشود.
ـ تضعیف تابآوری فرهنگی: قصههای تخیلی اغلب مکانیزمهای دفاعی کودک برای فهم و کنار آمدن با بحرانها هستند. در غیاب این ابزار، کودک با ترسها، اضطرابها و خشونتهای جهان واقعی تنها میماند.
کودکان و مطالبهگری برای حق بر رویا
اگر دولتها وظیفه دارند شرایط تحقق حق بر آموزش، بهداشت و امنیت را برای کودکان فراهم کنند، میبایست متعهد به فراهم کردن شرایط تحقق حق بر رویا نیز باشند. این حق، بهمثابه بُعدی از حق بر فرهنگ و حق بر رشد متعادل، ایجاب میکند که نهادهای فرهنگی، رسانه ملی، وزارت آموزشوپرورش، کانون پرورش فکری و نهادهای تولیدکننده محتوای کودک، تخیل را نه یک امر لوکس، بلکه ضرورتی فرهنگی و روانی تلقی کنند. برخی از راهکارهای عملی عبارتاند از:
ـ ایجاد شورای سیاستگذاری تخیل در تولیدات کودک؛
ـ حمایت مالی از نویسندگان و تولیدکنندگان آثار فانتزی کودک؛
ـ تأسیس «جشنواره خیال کودک» در سینما و کتاب؛
ـ آموزش معلمان برای پرورش تخیل کودک از طریق دروس غیرمستقیم.
رویا، زیرساخت تمدن آینده است
انکار یا حذف تخیل، در حقیقت حذف یکی از ارکان هویت کودکی است؛ چرا که کودکی بدون رویا، صرفاً نسخهای ناقص از بزرگسالی زودرس خواهد بود. سیاستهای فرهنگی که به جای پرورش رویا، بر آموزش مهارتهای کاربردی یا انتقال ارزشهای رسمی متمرکزند، اغلب کودک را از حق طبیعی خود برای خیالپردازی، بازی ذهنی و تجربه جهانهای بدیل محروم میکنند. این فرایند، نهتنها رشد خلاقیت و نوآوری در نسل آینده را دچار اختلال میسازد، بلکه زمینهساز فرسایش نشاط روانی، تضعیف سواد فرهنگی و کاستن از تابآوری اجتماعی نیز خواهد بود.
از این منظر، حق بر رویا باید بهمثابه بخشی از حقوق فرهنگی کودکان در سیاستگذاریهای رسمی به رسمیت شناخته شود؛ حقی که تضمین آن مستلزم بازنگری در نظام آموزش رسمی، بازتعریف نقش رسانههای کودک، حمایت از تولید محتوای فانتزی و اسطورهای و توجه به ادبیات تخیلی در صنعت نشر کودک است. سیاست فرهنگی اگر نتواند بستر خیال را فراهم کند، در نهایت نمیتواند کودکانی توانمند، خلاق، دارای هویت فرهنگی قوی و آماده برای ساخت فردا تربیت کند. آینده از آنِ کودکانی است که رویا دیدهاند؛ و رویا تنها در سایه سیاستی ممکن میشود که تخیل را سرمایه ملی بداند، نه امری زائد یا تجملی.»